شانس

تحقیقی از"ريچارد وايزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شاير

چرا برخی مردم بی‌وقفه در زندگی شانس می‌آورند درحالی که سايرين هميشه بدشانس هستند؟

مطالعه برای بررسی چيزی که مردم آن را شانس می‌خوانند، ده سال قبل شروع شد. می‌خواستم بدانم چرا بخت و اقبال هميشه در خانه بعضی‌ها را می‌زند، اما سايرين از آن محروم می‌مانند. به عبارت ديگر چرا بعضی از مردم خوش‌شانس و عده ديگر بدشانس هستند؟

آگهی‌هايی در روزنامه‌های سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس می‌کردند خوش‌شانس يا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگيرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سال‌های گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگی‌شان را زير نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمايش‌های من شرکت کنند.

نتايج نشان داد که هرچند اين افراد به کلی از اين موضوع غافلند، کليد خوش‌شانسی يا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است. برای مثال، فرصت‌های ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگيريد. افراد خوش‌شانس مرتبا با چنين فرصت‌هايی برخورد می‌کنند، درحالی که افراد بدشانس نه.

با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعی کردم بفهم آيا اين مساله ناشی از توانايی آنها در شناسايی چنين فرصت‌هايی است يا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامه‌ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند عکس در آن هست.

به طور مخفيانه يک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که می‌گفت: اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهی را ديده‌ايد، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت. اين آگهی نيمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسيار درشت چاپ شده بود. با اين که اين آگهی کاملا خيره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی می‌کردند عمدتا آن را نديدند، درحالی که اغلب افراد خوش‌شانس متوجه آن شدند.

مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبی‌تر از افراد خوش‌شانس هستند و اين فشار عصبی توانايی آنها در توجه به فرصت‌های غيرمنتظره را مختل می‌کند. در نتيجه، آنها فرصت‌های غيرمنتظره را به خاطر تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست می‌دهند.

برای مثال وقتی به مهمانی می‌روند چنان غرق يافتن جفت بی‌نقصی هستند که فرصت‌های عالی برای يافتن دوستان خوب را از دست می‌دهند. آنها به قصد يافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق می‌زنند و از ديدن ساير فرصت‌های شغلی باز می‌مانند. افراد خوش‌شانس آدم‌های راحت‌تر و بازتری هستند، در نتيجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند می‌بينند.

تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدم‌های خوش‌اقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ايجاد می‌کنند.

اول آنها در ايجاد و يافتن فرصت‌های مناسب مهارت دارند،

دوم به قوه شهود گوش می‌سپارند و براساس آن تصميم‌های مثبت می‌گيرند.

سوم به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نيکی برای آنها رضايت بخش است.

چهارم نگرش انعطاف‌پذير آنها، بدبياری را به خوش‌اقبالی بدل می‌کند.

در مراحل نهايی مطالعه، از خود پرسيدم آيا می‌توان از اين اصول برای خوش‌شانس کردن مردم استفاده کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم يک ماه وقت خود را صرف انجام تمرين‌هايی کنند که برای ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوش‌شانس در آنها طراحی شده بود. اين تمرين‌ها به آنها کمک کرد فرصت‌های مناسب را دريابند، به قوه شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبياری انعطاف نشان دهند.

يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند. نتايج حيرت انگيز بود: 80 درصد آنها گفتند آدم‌های شادتری شده‌اند، از زندگی رضايت بيشتری دارند و شايد مهم‌تر از هر چيز خوش‌شانس‌تر هستند. و بالاخره اين که من عامل شانس را کشف کردم.

چند نکته برای کسانی که می‌خواهند خوش‌اقبال شوند

به غريزه باطنی خود گوش کنيد، چنين کاری اغلب نتيجه مثبت دارد.

با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شويد و عادات روزمره را بشکنيد.

هر روز چند دقيقه‌ای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنيد.

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.

همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد، زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده."

مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم!

زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه‌کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به‌ جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم، در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟

 

غلبه بر اضطراب امتحان

همه ما پيش از امتحان يا وقايع مهم ديگر ،درجاتي از نگراني يا تنش را تجربه مي كنيم . در واقع مقادير كم اضطراب ونگراني ما را بر مي انگيزد و به ما كمك مي كند ولي نگراني بيش از حد مي تواند مشكل ايجاد كند مخصوصا اگر در جريان آماده سازي و انجام امتحان‌ها مزاحمت ايجاد كند.برای مقابله با اضطراب در این مواقع گامهایی وجود دارد که در این مقاله به آن پرداخته می شود.

مقابله با اضطراب

اولين گام اين است كه بين دو نوع اضطراب تمايز قائل شويم. اگر اضطراب شما نتيجه مستقيم عدم آماده‌سازي باشد آن را واكنش طبيعي و منطقي در نظر بگيريد ولي اگر كاملا آماده‌ايد ولي با اين حال هنوز وحشت زده و يا حساس هستيد واكنش شما منطقي نيست. با اين كه هر دو اين اضطراب‌ها طبيعي تلقي مي‌شوند (‌چون هركسي ممكن است آنها را تجربه كند) ولي محققا آنچه اهميت دارد به دست آوردن دانش و اطلاعات در زمينه چيره شدن بر آثار اين گونه اضطراب‌ها مي‌باشد.

آماده سازي مي تواند كمك كند

آماده‌سازي بهترين شيوه به حداقل رساندن اضطراب منطقي است. به نكات زير توجه كنيد.

-        از تلنبار كردن مطالب امتحان اجتناب كنيد. تسلط بر كل مطالب يك نيمسال تحصيلي يك روز قبل از امتحان شيوه يادگيري غلطي است و به آساني اضطراب ايجاد مي كند چون وقت كافي براي اين همه مطالب در اختيار نداريد.

-        كل مطالب و اطلاعاتي را كه در طول يك نيمسال تحصيلي به شما ارائه شده تركيب كنيد و به منظور تسلط بر مفاهيم كليدي و اساسي درس به كارگيريد.

-        به هنگام مطالعه از خود بپرسيد چه سؤالي ممكن است از شما پرسيده شود آنگاه سعي كنيد با ادغام ويكپارچه ساختن تمامي افكاري كه از سخنراني ها ، يادداشت ها، كتاب ها وخواندني‌هاي اضافي به دست آورده ايد به آن سؤال پاسخ دهيد .

-        اگر وقت كافي براي خواندن كل مطالب ارائه شده در نيمسال تحصيلي نداريد. بخشي از آن را كه مي توانيد بخوانيد و روي آن كار كنيد ، انتخاب كنيد . در امتحان يك هدف خود را ارائه دانش از طريق اين اطلاعات قرار دهيد.

تغيير دادن نگرش هاي خود

با تغييردادن ديدگاه خود درباره تجربه امتحان،  ‌مي‌توانيد از مطالعه كردن لذت ببريد و عملكرد شما نيز بهبود مي‌يابد. زياد از حد به نمره اهميت ندهيد. نمره نه بازتابي از ارزش فردي شماست و نه مي‌تواند موفقيت آينده شما را پيش‌بيني كند. نكات زير را درنظر بگيريد:

·    به خودتان بگوئيد كه يك امتحان تنها يك امتحان است چيزهاي ديگر هم در زندگي هست. زندگی ابعاد گوناگونی دارد که یک بعد آن مطالعه و یادگیری است . از همه ابعاد لذت ببرید و احساس بودن کنید.

-       بعد از امتحان به خودتان پاداش دهيد فيلمي تماشا كنيد، براي غذا خوردن بيرون برويد، ‌ديداري با دوستان داشته باشيد.

-        از تجسم احساسهاي منفي پرهيز كنيد.

-        شيوه‌هايي طرح ريزي كنيد كه كار شما را در نيمسال تحصيلي بعدي بهبود بخشد.

-       به خاطر داشته باشيدكه منطقي ترين انتظارات اين است كه سعي كنيد هرچه را مي‌دانيد تا آنجا كه مي توانيد،‌ نشان دهيد.

نكات پايه را فراموش نكنيد

دانشجوياني  كه براي امتحان خود را آماده مي سازند نسبت به نيازهاي زيستي ، عاطفي و اجتماعي پايه خود بي توجه هستند . به منظور كسب بهترين كارآمدي بايد به خودتان به عنوان يك شخص كامل فكر كنيد نه فقط يك امتحان دهنده . به خاطرداشته باشيد كه :

            - عادات خوب غذايي و ورزش كردن را ادامه دهيد. تفريحات و فعاليت‌هاي اجتماعي را قطع نكنيد همه اينها به سلامت جسمي و عاطفي شما كمك مي‌كنند .

             -  وقتي مطالعه مي‌كنيد آهنگ متوسط پيشرفت را دنبال كنيد. هر گاه ممكن است تنوعي در كار ايجاد كنيد وهر وقت نياز است استراحت كنيد.

          - شب قبل از امتحان خوب بخوابيد وقتي بسيار خسته‌ايد كار آمدي خود را از دست مي‌دهيد.

        - وقتي احساس مي‌كنيد به قدر كافي براي امتحان آماده‌ايد دست به فعاليتي آرامش بخش بزنيد.  

 روز امتحان

براي اينكه بتوانيد روز امتحان  بهترين كارآيي را داشته باشيد بايد:

       -  صبحانه سبك و مناسب بخوريد و اگر به آساني مضطرب مي‌شويد از نوشيدن قهوه يا چاي غليظ پرهيز كنيد. حتي كساني كه قهوه را خوب تحمل مي‌كنند اگر روز امتحان در مصرف آن زياده روي كنند ممكن است احساس سبكي سر،‌ دلهره ودلشوره كنند.

       - كاري كنيد كه ساعتي قبل از امتحان احساس آرامش كنيد . مرور توام با عجله مطالب درسي در آخرين دقايق شروع امتحان، تسلط شما بر كل مفاهيم درسي را زايل مي كند و به آن آسيب مي زند.

       - سعي كنيد زود در محل امتحان حاضر شويد اين عمل به آرامش شما كمك مي كند محلي را انتخاب كنيد كه از درها، پنجره‌ها و ديگر عوامل پرت كننده حواس دور باشد.

      -  از همكلاسي‌هايي كه اضطراب ايجاد مي‌كنند و سكون و ثبات شما را بر هم مي زنند، پرهيز كنيد .

       -  اگر انتظار شروع امتحان موجب اضطراب شما مي‌شود با خواندن مجله يا روزنامه‌اي توجه خود را از امتحان منحرف كنيد.

به محض دريافت برگه امتحان

پيش از پاسخ دادن به سؤالات امتحاني، لحظه‌اي صبركنيد و نكات زير را رعايت كنيد:

        - ابتدا كل سؤالات امتحاني را مرور كنيد؛  سپس دوباره هر سؤال را بخوانيد . سعي كنيد به امتحان به عنوان فرصتي نگاه كنيد كه به شما اين فرصت را مي‌دهد تابه استاد نشان دهيد چه مي‌دانيد. آنگاه زمان را به نحو مناسب سازماندهي كنيد. آسانترين سؤالات را ابتدا پاسخ دهيد.

      براي سؤالات تشريحي، طرح كلي داشته باشيد، سپس پاسخ خود را با جمله كوتاهي آغاز كنيد. اين عمل باعث مي‌شود از درهم وبرهمي و تكرار مطالب كه تصحيح كننده را عصبي مي‌كند،‌جلوگيري شود. براي سؤالات كوتاه فقط به آنچه كه خواسته شده پاسخ دهيد و تنها به نكته اصلي اشاره كنيد. اگر بخشي از پاسخ به يادتان نمي‌آيد آنچه را كه مي دانيد تا آنجا كه مي‌توانيد نشان دهيد . اگر اصطلاح دقيقي از خاطر شما رفته آنچه را كه مي دانيد با عبارات خود بنويسيد .

       - براي سؤالات چند گزينه‌اي، ابتدا تمام گزينه‌ها را بخوانيد سپس گزينه‌هاي آشكار غلط را كنار بگذاريد. اگر در مورد گزينه‌هاي باقيمانده هنوز مردد هستيد به اولين برداشت خود تكيه كنيد آنگاه سريع علامت بزنيد. مراقب واژه‌هاي گمراه كننده‌اي چون "تنها "،  "هميشه "يا " اكثرا " در سؤالات باشيد .

       - با شتاب امتحان ندهيد. ساعت مچي به همراه داشته باشيد و سرعت پاسخگويي خود را براي هر سؤال   هر از چند گاهی وارسي كنيد. اگر به نظر مي‌آيد نمي‌توانيد كل سؤالات امتحان را پاسخ دهيد برآن بخش‌هايي متمركز شويد كه پاسخ آن را به خوبي مي‌دانيد. اگر وقت اضافي داريد و تنها اگر مضطرب و مشوش نيستيد پاسخ‌هاي خود را مجددا وارسي كنيد

اگر اضطراب ادامه يابد

گاهي اوقات اضطراب ممكن است ادامه يابد و مانع شود از تمام توان خود براي گرفتن نتيجه خوب استفاده كنيد. وقتي اين مسأله رخ داد سعي كنيد توجه خود را با شيو ه‌هاي زير از اضطراب منحرف كنيد:

-        از ممتحن سؤالي بپرسيد

-        اگر اجازه داريد‌، چيزي بنوشيد يا به دستشويي برويد.

-        چيزي بخوريد .

-        نوك مداد را بشكنيد و سپس آن را تيز كنيد .

-        لحظه اي به پاداش پس از امتحان كه براي خود در نظر گرفته ايد فكر كنيد .

-        به خود بگوئيد: " بعد مي توانم مضطرب شوم ولي حالا وقت امتحان دادن است ."

-        عضلات كل بدن خود را سفت و شل كنيد ، دوباره نفس عميقي بكشيد و سعي كنيد نگرش مثبت را حفظ كنيد .

بعد از امتحان

    چه خوب از عهده امتحان برآئيد و چه برنيائيد حتما پاداشي كه به خود وعده داده‌ايد براي خود بگيريد و از آن لذت ببريد؛ سعي نكنيد روي اشتباهاتي كه مرتكب شده‌ايد، مكث كنيد، بلافاصله خود را براي امتحان بعدي آماده نكنيد .... براي يك لحظه هم كه شده به كار آرامش‌بخشي مشغول شويد.

ویژگی های شخصیتی

ویژگی های شخصیتی برونگراها

۱ ) علاقه مند به وقایع پیرامون خود.

۲ ) رو راست و معمولا پرحرف.

۳ ) عقیده ی خود را با عقاید دیگران مقایسه می کند.

۴ ) اهل عمل و پیشقدمی در کارها.

۵ ) به سهولت دوستان جدیدی یافته و یا با یک گروه خود را وفق می دهد.

۶ ) افکار خود را بیان می کند.

۷ ) علاقه مند به افراد جدید.

۸ ) بزرگترین وحشت وی آن است که نکند پس از یک فاجعه هولناک آخرین بازمانده بشر روی زمین باشد (ترس از قطع ارتباط با دنیای خارج و مردم.) تنهایی برای وی بسیار آزار دهنده می باشد.

۹ ) از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی می گیرند.

۱۰ ) خوش مشرب بوده اما زیاد احساساتی نیستند.

۱۱ ) ریسک پذیرند، سریع تصمیم می گیرند، اجتماعی هستند، درک آنها آسان است، شخصیت آنها در خلوت و حضور دیگران یکسان است و معا…ی هستند.

۱۲ ) پس از آنکه حرف خود را زدند به گفته ی خود می اندیشند. علاقه مند به کار گروهی هستند. نقل هر مجلس می باشند. موسیقی با صدای بلند و فعالیت های هیجان انگیز را بیشتر دوست دارند.

۱۳ ) رنگ های روشن را بیشتر دوست دارند. بیشتر از اعمال دیگران خشمگین می گردند تا اعمال خودشان. اطلاعات شخصی خود را به سادگی با دیگران قسمت می کنند. رویکرد سریع الوصول را بیشتر ترجیح می دهند. تنها از روی تجارب زندگی خود درس می گیرند و نه عبرت گرفتن از دیگران.

۱۴ ) ۵۷ الی ۶۰ درصد از جمعیت زمین را تشکیل می دهند.

البته خصوصیات فوق هیچ ارتباطی با اعتمادبه نفس داشتن فرد برونگرا ندارد، یک برونگرا ممکن است اعتمادبه نفس پایینی داشته باشد.

ویژگی های شخصیتی درونگرا

۱ ) علاقه مند به احساسات و افکار خودشان. نیاز به داشتن قلمرو شخصی. کم حرف، ساکت و متفکر.

۲ ) دوستان زیادی ندارد. در ارتباط برقرار کردن با افراد جدید مشکل دارد. علاقه مند به سکوت و تمرکز. از دید و بازدید های غیر منتظره و ناگهانی بیزار است.

۳ ) کارایی وی در تنهایی بیشتر است. بزرگترین وحشت وی آن است که در یک جمع شلوغ قرار گیرد. ترس از آنکه فردیت خود را از دست بدهد. از فعالیت های انفرادی انرژی می گیرد.

۶۵ درصد  نوابغ را درونگرایان تشکیل می دهند.

۴ ) در بین انبوه مردم بودن آنها را خسته می کند. معمولا کمرو هستند. درکشان مشکل است. اهل ایده و عقاید نو می باشند.

۵ ) شخصیتی متمایز در خلوت خود و در حضور دیگران دارند. مشتاق و احساساتی می باشند. معمولا احساساتشان را بیان نمی کنند. در جمع ناآشنا ساکت اما در جمع دوستان خود راحت می باشند. تمرکزشان قوی است. برای تصمیم گیری به زمان نیاز دارند. پیش از حرف زدن می اندیشند.

۶ ) از در میان گذاشتن اطلاعات شخصی خود با دیگران ممانعت می کند. مایل به رویکرد آهسته اما دقیق می باشد. با مشاهده درس می آموزد (عبرت از دیگران) و پس از آموختن روش زندگی، زندگی خود را آغاز می کند.

۷ ) ۲۵ الی ۴۰ درصد از جمعیت را تشکیل می دهند.

متوجه باشید که هر دوی این دو نوع شخصیت کاملا طبیعی و نرمال می باشد. برونگرایان به سوی جهان عینی متمایل بوده و درونگرایان به سوی جهان ذهنی و غیر عینی.

این خصوصیات هیچ ارتباطی با کمرویی درونگرایان ندارد، ممکن است آنها خیلی هم با اعتمادبه نفس باشند.  از قوانین بیزار و خواهان آزادی است

 

 

شناخت شخصیت از طریق نحوه دست دادن افراد

هنگام  دست دادن رازهایی ازشخصیت نهفته است که یک روانشناس معروف به نام « یان اولت روم » قادر به کشف آن شده است .وی به دنبال تحقیقات طولانی ،به این نتیجه رسیده است که انسان ها به هفده شکل باهم دست می دهند . که هرکدام بیانگر روحیه ، حالات وشخصیت کسی است که دست می دهد .که مادراینجا به تعدادی ازآنها اشاره می کنیم :

 فردی که هنگام دست دادن ، دست شما را دردو دستش جای می دهد :

کسی که چنین کاری می کند ، حاضربه کمک رساندن به افرادی است که نیازمند کمک هستند. اودوست دارد با افراد ارتباط نزدیک برقرار کند. خیلی سریع باافرادی که به تازگی با آنان آشنا شده رابطه دوستی برقرار می کند واحتیاج به جلب محبت ،دوستی وغمخواری دیگران دارد.

 فردی که درموقع دست دادن ازشما فاصله می گیرد:

چنین شخصی به تنهایی بیشتر علاقه دارد وانزوا طلب است . دوست ندارد به کسی نزدیک شود ویا رابطه عاطفی برقرار کند. بیشتر ترجیح می دهد مراقب کارهای خود باشد وبه کاردیگران دخالتی نکند.

 فردی که هنگام دست دادن کمترازحد معمول ، دست شما رامی فشارد :

این شخص معمولا احساسات خود را پنهان می کند ودوست دارد تنها باشد معمولا عصبانیت خود را پنهان می کند قدرت نشان دادن نارضایتی خود را ندارد احتیاج به رابطه عاطفی با کسی ندارد ،اما اگرکسی ازاویاری بطلبد با کمال میل به کمک می شتابد .

 فردی که هنگام دست دادن ، بیشتر ازحد معمول دست شما را می فشارد :

چنین شخصی دارای توانایی های رهبری است وبه راحتی رهبری جمعی را به عهده می گیرد. درمیان جمع، سعی درنشان دادن شخصیت وتوانایی خود دارد وتلاش می کند نظردیگران را به این مساله جلب کند.

 

 فردی که به هنگام دست دادن شما را به طرف خود می کشد :

چنین شخصی دوست دارد به همه کمک کند .دوستان زیادی دراطراف خود دارد .خیلی به سرعت باب دوستی ر ابا دیگران باز می کند ،ودرمیان جمع همیشه مورد توجه است چنین شخصی البته به کمک دیگران هم احتیاج دارد.

 فردی که تنها با انگشتان خود دست می دهد :

چنین شخصی علاقه ای به دمخور شدن با کسی را ندارد .می خواهد همیشه درعالم خود تنها باشد. نه باکسی کاری دارد ونه می خواهد کسی با اوکاری داشته باشد.

 فردی که هنگام دست دادن شما را به عقب هل می دهد :

چنین فردی تنهایی را ترجیح می دهد. دوست دارد درتنهایی خویش باشد وکسی باوی کاری نداشته باشد. چنین شخصی به راحتی می تواند رهبری گروهی را به عهده بگیرد،اما تمام کارها را به شیوه موردعلاقه خودانجام می دهد.

 فردی که به هنگام دست دادن ،دست شما رابیشتر ازحد معمول نگه می دارد :

چنین شخصی خیلی علاقه به دوست پیداکردن دارد .دوست دارد که دیگران به اوتوجه داشته باشند وبه اوکمک کنند.

 فردی که به هنگام دست دادن چند باردست شما را بالا وپایین می برد:

اوفردی است که به سرعت رابطه دوستانه با دیگران برقرار می کند سعی می کند درجمع نقطه مرکزی باشد ،به همین دلیل با میل رهبری جمع رابه عهده می گیرد .چنین شخصی ازخود انتظار زیاد داشته وسعی می کند زندگی خوب ومرفهی داشته باشد.

 

 

بهداشت روان

 مقدمه 

بيماري هاي رواني از بدو پيدايش بشر وجود داشته و هيچ فردي، از هيچ طبقه اقتصادي ـ اجتماعي خاصي، در مقابل آن ها مصونيت نداشته و خطري است که بشر را مرتبا تهديد مي‌کند. خوشبختانه نهضت بهداشت رواني در نيم قرن اخير، افکار غلط و خرافات در مورد اين بيماري ها را کنار گذاشته و نشان داده که اوّلا بيماري هاي رواني، قابل پيشگيري بوده و ثانيا در صورتي‌كه مانند ساير بيماري ها به موقع تشخيص داده و تحت درمان قرار گيرند به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن ها کاسته خواهد شد. در راستاي همين ايده, بهداشت رواني که جزئي از بهداشت عمومي محسوب مي شود به پيگيري موارد زير مي پردازد:

 

·        افزايش سطح بهداشت رواني از طريق ارتقاء آگاهي هاي جامعه در مورد بيماري هاي رواني

·        شناسايي و تشخيص زودرس اختلالات رواني و درمان آن ها

·        پيشگيري از عوارض و عود بيماري و توانبخشي بيماران

·        پيشگيري از بروز بيماري هاي رواني از طريق پيشگيري و درمان بيماري هاي جسمي

 

تاريخچه

در حقيقت بهداشت روان را مي‌توان يکي از قديمي ترين موضوعات به شمار آورد. زيرا بيماري هاي رواني از زمان هاي قديم وجود داشته, بطوريکه  بقراط در حدود 400 سال قبل از ميلاد عقيده داشته که بيماران رواني را مانند بيماري جسمي بايد درمان کرد. تقريبا از سال 1930 يعني بعد از تشکيل اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان بود که اين رشته بصورت جزئي از علوم پزشکي درآمد و سازمان هاي روانپزشکي و مراکز پيشگيري در کشورهاي مترقي يکي بعد از ديگري فعاليت خود را شروع کردند.

درسال 1930 اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان با شرکت نمايندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکيل شد و مشکلات رواني کشورها و مسائلي از قبيل تاسيس بيمارستان ها, مراکز درمان سرپائي, مراکز کودکان عقب مانده ذهني و نظاير آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولي در 18 سال بعد يعني در سال 1948 در سومين کنگره بين المللي بهداشت روان که در لندن تشکيل شد اساس فدراسيون جهاني بهداشت روان بنيان گذاري شد و در همان سال اين فدراسيون به عضويت رسمي سازمان يونسکو و سازمان بهداشت جهاني درآمد بطوريکه سازمان جهاني بهداشت در ژنو نقش رهبري رسمي فدراسيون جهاني بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاريخ به بعد هر سال يک جلسه بين المللي و هر چهار سال يکبار کنگره جهاني تشکيل شده و مي شود. در نتيجه تلاش و کوشش هاي پيگير روز 18 فروردين مطابق با هفتم آوريل روز جهاني بهداشت اعلام گرديده در سراسر جهان مسائل بهداشتي کشورها مورد بررسي قرار مي‌گيرد. از مسئولين بهداشتي کشورهاي مختلف خواسته شده تا برنامه هاي بهداشت رواني را جزء برنامه هاي بهداشت عمومي قرار دهند.

در کشور ايران نيز عليرغم آنکه از زمان محمدبن زکرياي رازي و بعد, ابوعلي سينا به بيماران رواني (ديوانگان آن زمان) توجه داشته و براي آنها از دستورات مختلف داروئي و روش هاي گوناگوني همچون تلقين استفاده مي‌کردند, ولي بطور رسمي در سال 1336 برنامه هاي روانشناسي و بهداشت روان از راديوي ايران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت رواني در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداري وقت، تشکيل گرديد. اگرچه از سال 1319 تدريس بيماري هاي روانپزشکي دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراتژي P.H.C توسط جمهوري اسلامي ايران و ايجاد شبکه هاي بهداشتي درماني, در کشور, موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوّليه بهداشتي پذيرفته شد و در حال حاضر نيز از موضوعات بسيار ضروري در کشور, مورد توجه قرار دارد.

 

تعريف بهداشت روان

بهداشت روان علمي است براي بهتر زيستن و رفاه اجتماعي که تمام زواياي زندگي از اوّلين لحظات حيات جنيني تا مرگ اعم از زندگي داخل رحمي, نوزادي, کودکي تا نوجواني, بزرگسالي و پيري را در بر مي‌گيرد. بهداشت روان، دانش و هنري است که به افراد کمک مي‌کند تا با ايجاد روش هايي صحيح از لحاظ رواني و عاطفي بتوانند با محيط خود سازگاري نموده و راه حل هاي مطلوب تري را براي حل مشکلاتشان انتخاب نمايند.

 

تعريف سازمان جهاني  

بهداشت روان، عبارتست از: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران, تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي, عادلانه و مناسب. نتيجه آنکه مفهوم بهداشت رواني عبارت خواهد بود از تامين رشد و سلامت رواني فردي و اجتماعي، پيشگيري از ابتلاء به اختلال رواني, درمان مناسب و بازتواني آن.

 

ويژگي هاي افرادي كه از نظر رواني سالم هستند

·        اين افراد نسبت به خود آرامش دارند يعني به طور نسبتا معقولي احساس امنيت و کفايت دارند

·        توانائي هاي خود را در حد واقعي خود ارزيابي مي‌کنند, نه بيشتر و نه کمتر

·        به خود احترام مي‌گذراند (Self- respect) و کمبودهاي خود را مي پذيرند

·        به حقوق ديگران احترام مي گذارند

·        مي‌توانند به ديگران علاقمند شوند و آن ها را دوست بدارند

·        مي‌توانند احترام و دوستي ديگران را جلب کنند

·        مي‌توانند نيازهاي زندگي خود را برآورده سازند و براي دشواري هايي که زندگي آنها پيش مي ايد راه حلّي پيدا کنند. آنها قادرند خود بينديشند و تصميم بگيرند

·       قادرند مسئوليت هاي روزمرة خود را با برگزيدن اهداف معقول پيش ببرند

·        تحت تاثير عواطف, ترس, خشم, عشق يا گناه خود بطوري قرار نمي‌گيرند که زندگيشان پريشان شود.

 

چند نشانه هشدار دهنده براي ضعف رواني

·        احساس نگراني دائمي

·        ناشادي دائمي به علل ناموجّه

·        از دست دادن آسان تعادل رواني در بيشتر اوقات

·        بي خوابي مکرر

·       افسردگي و سرخوشي متناوب بصورت ناتوان کننده

·        احساس بي علاقگي و تنفّر دائمي نسبت به مردم

·        آشفتگي زندگي

·        عدم تحمل دائمي فرزندان

·        همواره خشمگين و بعد دچار پشيماني شدن

·        ترس بي جهت  دائمي

·        دائما حق را به جانب خود دادن و ديگران را ناحق شمردن

·        احساس درد و شکايت هاي بي شمار بدني که علّتي براي آن پيدا نمي شود.

به عقيده دکتر منينگر اگر شخصي وجود يکي از علائم فوق را در خود قطعي بداند بايد به او کمک شود.

جمعيت هاي آسيب پذير (High Risk) در بهداشت روان

گرچه بهداشت روان به مفهوم گفته شده, خود را در برابر تمام بيماران و همه افراد سالم متعهد مي‌بيند اما گروه ها و جمعيت هايي نيازمندي بيشتري داشته و آسيب پذيري زيادتري از نظر بهداشت روان دارند. اين افراد عبارتند از: بيماران و معلولين رواني, عقب ماندگان ذهني, بيماران صرعي, سالمندان, معتادان, بيکاران, نيازمندان اقتصادي, کودکان و نوجوانان, زنان باردار, جدا شده و داغديده, افراد بي سرپرست, زندانيان . . . و مهاجران.

 

اهميت بهداشت روان

پيشرفت صنعت و تکنولوژي, قدرت و ثروت را افزايش داده ولي امکان زندگي با آرامش و صلح و اطمينان را از انسان سلب کرده و در حقيقت "کيفيت فداي کميت" شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و بيماري هاي عصبي ـ رواني و روان تني، جانشين آن شده است. بطوريکه آمار نيز حکايت از افزايش شيوع بيماري هاي رواني دارد و علل مختلفي را براي اين افزايش شيوع بر شمرده اند که به مهمترين آنها اشاره مي‌گردد:

 

علل افزايش شيوع بيماري هاي رواني

·        بيماري هاي رواني مانند بيماري هاي جسمي کشنده نيستند و در نتيجه, مبتلايان به اين نوع بيماري ها روي هم انباشته مي شوند و احتياج بيشتري جهت درمان سرپائي, بستري شدن و تخت بيمارستاني پيدا مي‌کنند.

·        عدم درک از نحوه شروع و طولاني مدت بودن بيماري در نتيجه عدم اطلاع از بيماري, درمان به موقع انجام نمي‌شود که همين امر باعث مزمن شدن بيماري گشته و بيماري غيرقابل علاج مي‌گردد

·      عدم برنامه صحيح و اطلاع کافي از روش هاي پيشگيري و درماني كه خود باعث انباشته شدن و ازدياد اين نوع بيماران مي‌گردد

·        برحسب برآورد سازمان جهاني بهداشت امروزه 25% مردم جهان دچار يکي از انواع اختلالات رواني ـ عصبي ـ رفتاري هستند. (به جز اعتياد به مواد مخدر, الکل و ساير موارد).

ناتواني و از کارافتادگي (disability) ناشي از بيماري هاي رواني، اغلب شديد و طولاني است و بار سنگيني بر بيمار, خانواده و جامعه تحميل مي‌کند. بطور کلي 6/10% بار کلي بيماري ها (Global Burden of Diseases) مربوط به بيماري هاي رواني است و با محاسبه سال هاي تقريبي ناتواني در طول عمر (Disability Adjusted life years: Daly) اين رقم به 28%  افزايش مي‌يابد.

لازم به توضيح است که در مطالعه بار جهاني بيماري ها بر روي ميزان ناتواني ايجاد شده توسط بيماري ها تاکيد مي‌گردد. مثلا آيا مرگ و ميرها ارزش يکساني دارند, يعني مرگ يک فرد 80 ساله با مرگ يک فرد 25 ساله فرق نمي‌کند؟ آيا فشاري که از طريق بيماري ها بر فرد و خانواده وي وارد مي ايد يکسان است؟ ميزان ناتواني ايجاد شده توسط يک بيماري چقدر است؟

اين بررسي نشان داده که در طول دو دهه آينده بيماري هاي رواني بعنوان اولويت عمده بهداشتي کشورهاي جهان خواهد بود. بطوريکه هم اکنون از 10 بيماري عمده‌اي که سبب ناتواني مي‌شوند 4 بيماري مربوط به اختلالات رواني است : افسردگي يک قطبي (7/10)، اختلال خلقي دو قطبي (3%), اسکيزوفرني (6/2%)، وسواس (2/2%) (جدول 1)

 

جدول 1 ـ  ده علت اصلي ناتواني در سطح جهان

رديف       علت                                                        فراواني (به ميليون)     درصد

1             افسردگي يک قطبي                                     8/50                       7/10

2             کم خوني فقر آهن                                        22                          7/4

3             سقوط                                                        22                          7/4

4             استفاده از الکل                                           8/15                       3/3

5             C.O.P.D                                                7/14                       1/3

6             افسردگي دو قطبي                                       1/14                       3

7             ناهنجاري مادرزادي                                       5/13                       9/2

8             استئوآرتريت                                                3/13                       8/2

9             اسکيزوفرني                                                1/12                       6/2

10           Obsessive compulsive Disorders      2/10                       2/2

   ميزان شيوع اختلالات رواني در ايران در مناطق مختلف از 9% تا 36% متغير است. طبق مطالعات, 3% از بيماران رواني و 6/1% از جمعيت 15 سال به بالا به نحو شديدي, از لحاظ رواني بيمار بوده‌ و به درمان جدّي روانپزشکي نياز داشته اند. 3/15% از اين گروه سني بيماري هاي خفيف رواني و 6/26% مسائل عاطفي مختلف داشته اند.

 

انواع بيماري هاي رواني

1 ـ بيماري هاي عمده يا روان پريشي (Psychosis)  :

·        روان گسيختگي (schizophrenia): شکاف شخصيت و عدم احساس واقعيت

·        افسردگي ـ سرخوشي (Manic- depressive): افسردگي ژرف و هيجان شديد نوسان دار

·        سوء ظن شديد و هذيان (paranoia): سوء ظن بي دليل به همه چيز در چارچوب توهّم

2 ـ بيماري هاي غير عمده :

·        روان نژندي يا نوروز: از دست رفتن توانايي واکنش هنجار در برابر موقعيت هاي گوناگون زندگي

·        اختلالات شخصيتي: ناشي از تجربيات اسف انگيز دوران کودکي

علل بيماري هاي رواني

بيماري هاي عضوي: آرتريواسکلروز عروق مغزي، سرطان ها، بيماري هاي متابوليک، برخي بيماري هاي نرولوژيک، بيماري هاي غدد درون ريز، بعضي از بيماري هاي مزمن، صرع و ...

وراثت: در کودکي که پدر و مادرش هر دو روان گسيخته اند, احتمال ابتلاء به روان گسيختگي 40 برابر بيشتر از کودکانيست که پدر و مادر سالم دارند. 

عوامل محيطي و اجتماعي: نگراني ها، تنش هاي عاطفي، ازدواج هاي اجباري، گسستگي خانواده، فقر، شهرنشيني، صنعتي شدن جامعه، مهاجرت، عدم امنيت اقتصادي، طرد شدن، از ياد رفتن، ظلم و ...

 

ساير عوامل محيطي :

ـ سمومي مثل جيوه، دي اکسيد کربن، منگنز، قلع، ترکيبات سرب و غيره

ـ داروهايي مثل باربيتورات ها، گريزوفولوين، الکل و غيره

ـ مواد تغذيه‌اي مثل کمبود ويتامين و پيريدوکسين، کمبود يُد و غيره

ـ عفونت ها مثل سرخک، سرخجه و عفونت هاي پيرامون زايماني که بر تکامل مغزي تاثير دارند

پرتوتابي در هنگام تکامل عصبي

 

حوادث و تصادفات

نقش مذهب:

     در سال هاي اخير مطالعات متعددي در رابطه با مذهب و اهميّت آن در تامين بهداشت رواني در جاي جاي دنيا صورت گرفته است. طي مطالعه اي كه در منطقه كاروليناي شمالي آمريكا در مورد رابطة تعلّق هاي مذهبي با افسردگي اساسي در گروه هاي مختلف مذهبي انجام شده، مشخص گرديده است كه در گروهي از مسيحيان به نام پنتاكستال ها كه ظاهرا رفتارهاي انزواگرايانه اجتماعي دارند شيوع افسردگي اساسي بيشتر از ديگر گروه هاي جامعه است. طي مطالعه ديگري در زنان مسنّ مبتلا به شكستگي لگن مشخص گرديد كه شيوع و شدت افسردگي و عوارض رواني ناشي از شكستگي لگن در زناني كه داراي اعتقادات مذهبي هستند به مراتب كمتر بوده و وضعيت حركتي بهتري در اين زنان مشاهده مي شود. ضمنا در مطالعات غربالگري علايم افسردگي در دانش آموزان دبيرستاني شهرهاي مختلف كشور نيز در افراد با درجة بالاي عقايد مذهبي و مقيّد به انجام فرايض ديني، ميزان افسردگي به صورت معني داري كمتر بوده كه همگي اين مطالعات و بسياري از پژوهش هاي ديگر، حاكي از تاثير مثبت و آرامبخش ايمان مذهبي متعادل همراه با نگرش مثبت اجتماعي در تامين سلامت رواني و به همراه آن كاهش افسردگي، مي باشد.

 

اولويّت هاي بهداشت رواني

پيشگيري و مبارزه با بيماري هاي افسردگي, اسکيزوفرني, زوال عقل, عقب ماندگي ذهني, صرع و همچنين مبارزه با خودکشي از اولويّت هاي بهداشت رواني است. به همين دليل به وضعيت اين موارد در ايران اشاره مي‌کنيم:

1ـ افسردگي: شيوع افسردگي در ايران حدود 7/7% جمعيت 15 ساله به بالا است و بنابراين در هر مقطعي از زمان حداقل حدود 5 ميليون نفر دچار اين بيماري هستند.

2ـ اسکيزوفرني: وخيم ترين بيماري رواني محسوب مي شود. به ويژه اين که اين بيماري در سنين نوجواني و جواني آغاز مي‌گردد و در اکثر موارد سير مزمن و مادام العمر دارد, شيوع اين بيماري حدود 1% است و بنابراين تعداد اين بيماران در ايران حدود 5/0 ميليون نفر مي‌‌ باشد.

3 ـ زوال عقل (دمانس): با بالا رفتن سطح بهداشت عمومي و افزايش ميانگين سنّي جامعه تعداد موارد زوال عقلي بتدريج بالاتر خواهد رفت. در يکي از بررسي ها شيوع اين اختلال در ايران 25/0% ذکر شده است (حدود 150 هزار نفر)

4 ـ عقب ماندگي ذهني: شيوع آن حداقل 2 درصد و تعداد مبتلايان 000/200/1 نفر است که حداقل 10% آنها دچار عقب ماندگي شديد هستند.

5 ـ صرع: مي‌توان گفت که شيوع بيماري صرع در جوامع مختلف به طور متوسط حدود 1% است که در جوامع در حال توسعه بيشتر از جوامع توسعه يافته گزارش شده است. در گزارشي از يکي از مناطق ايران شيوع صرع گراندمال 2 % آمده است.

6ـ خودکشي: امروزه خودکشي سوّمين علّت مرگ در سنين 15 تا 30 سالگي را به خود اختصاص داده است. 95% افرادي که اقدام به خودکشي مي‌کنند مبتلا به بيماري هاي رواني بويژه افسردگي هستند.

 

اهداف بهداشت روان

بطور کلي بهداشت رواني داراي چهار هدف اصلي است:

1 ـ خدماتي: ارائه خدماتي است، در جهت تامين سلامت فکر و روان افراد جامعه، پيشگيري از ابتلا به اختلالات رواني، بيماريابي، درمان سريع و پيگيري بيماران مبتلا به اختلالات عصبي رواني به طور سرپائي و يا بستري، کمک هاي مشاوره‌اي به افرادي که دچار مشکلات رواني، اجتماعي و يا خانوادگي شده اند.

 2 ـ آموزشي: عبارت است از آموزش بهداشت رواني به افرادي که با بيماران رواني سرو کار دارند و همچنين آموزش بهداشت رواني همگاني و آشنا ساختن مردم جهت همکاري و استفاده از سرويس هاي موجود در صورت مواجهه با استرس ها و مشکلات رواني، ارائه مفاهيم و شناخت اختلالات رواني به دست اندرکاران امر بهداشت در سطوح مختلف است.

3ـ پژوهشي: شامل تحقيق در زمينه پيشگيري و نيز علل، نحوه شروع و درمان اختلالات رواني، عقب ماندگي ذهني، اعتياد و انواع انحرافات اجتماعي بوده که جايگاه اين پژوهشها مي‌توان در مدارس، دانشگاه ها، سربازخانه ها، مراکز قضائي و انتظامي، کارخانجات، درمانگاه هاي عمومي، مراکز بهداشتي درماني و نظاير آن باشد.

4 ـ طرح و برنامه ريزي بهداشتي: شامل برنامه ريزي درباره ايجاد گسترش مراکز جامع روانپزشکي منطقه‌اي، مراکز بهداشت مادر و کودک و تنظيم خانواده، مراکز کودکان استثنايي، مراکز ارائه خدمات درمان هاي روانپزشکي و ايجاد هماهنگي بين برنامه هاي خدماتي، آموزشي و پژوهشي است.

 

پيشگيري از بيماري هاي رواني

1-پيشگيري اوّليه (سطح اوّل)

      پيشگيري اوّليه عبارت است از کليه اقداماتي که منجر به جلوگيري از بروز بيماري مي‌شود، مثل واکسيناسيون در طب عمومي، پيشگيري اوّليه در روانپزشکي به دليل چند عاملي بودن اتيولوژي بيماري ها به سادگي امکان پذير نيست و لذا هدف اصلي پيشگيري در اين سطح، مقاوم نمودن افراد جامعه و بويژه اقشار آسيب پذير در برابر اختلالات رواني از طريق مهار و کنترل ناهنجاري هاي ژنتيکي، وراثتي، محيطي و خانوادگي است. در حاليکه کليّه افراد جامعه گروه هدف را تشکيل مي دهند.، اهداف زير بطور اختصاصي در اين مرحله دنبال خواهد شد :

1 ـ تاثير شرايط محيطي و آلودگي هاي زيست محيطي، شرايط اجتماعي و اقتصادي بر سلامت روان

2 ـ نقش عوامل ژنتيکي در بروز اختلالات رواني

3 ـ پي آمد هاي اجتماعي ازدواج هاي خويشاوندي، زودرس و ازدواج با افراد حامل و ناقل ژن معيوب

4 ـ ارتباط بين وضعيت رواني، در دوران بارداري و سلامت روان کودک پس از تولد

5 ـ نيازهاي انساني در مراحل مختلف رشد ازجمله طفوليت، کودکي، نوباوگي، نوجواني، ميانسالي و سالمندي

6 ـ نقش اولياء و محيط خانواده در سلامت روان کودکان و نوجوانان

7 ـ نحوه رويارويي با عوامل اضطراب انگيز محيطي و اجتماعي

 

اهداف فوق از راه هاي زير قابل حصول است :

1- انجام تحقيقات سبب شناسي به منظور کشف نقش عوامل ژنتيکي، محيطي و خانوادگي در تخريب سلامت رواني افراد در جامعه

2 ـ همکاري بين تخصصي با متخصصين رشته هاي مختلف و همکاري بين بخشي با ارگان هاي ذيربط

3 ـ آموزش همگاني بهداشت رواني کليه اقشار

4 ـ همکاري مستمر با رهبران مذهبي و سياسي مردم

5 ـ مشاوره هاي خانوادگي و فردي و گروهي 

6 ـ جلب همکاري و تشويق افراد جامعه در بهره برداري مطلوب از خدمات بهداشت روان

همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد براساس مطالعات انجام شده در دانش آموزان شهرهاي تهران، كرج، يزد و اردكان، مشخص شده است كه مذهبي بودن دانش آموزان و خانواده هاي آنان رابطة معكوس و معني داري با بروز افسردگي دارد و بنابراين توجّه به عقايد معنوي و باورهاي مذهبي و التزام به احكام ديني در فضاي فرهنگي جامعه و خانواده ها نقش اساسي در پيشگيري اوّليه افسردگي و به دنبال آن تامين سلامت رواني دارد و به طور قطع يكي از سازوكارهاي اين پديده جملة روح افزاي دل آرام گيرد به ياد خداي، مُلهَم از آيه شريفه قرآن “ اَلا بِذِكرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب ”، مي‌باشد.

2ـ پيشگيري ثانويه (سطح دوّم)

هدف اصلي در اين مقطع جلوگيري از عوارض اختلالات رواني در افراد جامعه با تشخيص به موقع، درمان مناسب و زودرس و پيگيري منظم مي‌باشد.

انتظار مي رود اهداف زير در اين سطح پيشگيري برآورده شود :

1 ـ بيماريابي به منظور تشخيص سريع و به موقع علايم غيرعادي و يا رفتارهاي نامتعادل در افراد

2 - درمان فوري، زودرس و کامل، جهت رفع علايم سبک اختلالات در بين افراد شناسايي شده

3 ـ درمان نگهدارنده به منظور پيشگيري از بازگشت عوارض اختلالات تا حصول کامل بهبودي در بين افراد آسيب ديده جامعه

4 ـ پيشگيري از بروز علايم شديد در بين افراد مبتلا و ايجاد سازگاري بين آنها و خانواده

5- جلوگيري از بالارفتن ميزان عود و دفعات بستري

6- ارائه خدمات مراقبت.

 

اهداف فوق از طريق زير قابل حصول مي باشد :

1 ـ آموزش چهره به چهره افراد جامعه در خصوص نقش پيگيري به خصوص پيگيري الزامي در موارد سايکوز و صرع

2 ـ شناسايي افراد در مدارس، خانواده ها و محل کار آن ها جهت تشخيص و درماني به موقع

3 ـ ارائه خدمات درماني مناسب و به موقع از طريق فراهم آوردن امکانات و شرايط لازم (اورژاني، سرپائي و بستري)

4 ـ همکاري بين تخصص هاي مختلف بهداشتي درماني

5 ـ آموزش هاي لازم در جهت حذف باورهاي غلط و تعصبات نادرست مردم و اصلاح نگرش، دانش، و مهارت آنها در خصوص تفسير و تعبير اختلالات رواني، انتخاب درمان و نحوه برخورد با بيماران رواني، در خانواده، مدرسه، محل کار و اجتماع.

 

3 ـ پيشگيري ثالثيه (سطح سوّم)

 هدف اصلي، پيشگيري از تداوم اختلالات رواني مزمن در بين مبتلايان و کاهش ناتواني هاي فردي، اجتماعي، شغلي و خانوادگي ناشي از آن مي‌باشد. براي دستيابي به اين هدف رعايت موارد زير الزامي است :

1 ـ شناسايي مبتلايان به اختلالات رواني مزمن

2 ـ حمايت از مبتلايان شناخته شده به منظور جلوگيري از عوارض احتمالي ناشي از اختلال، مانند خودکشي، اعتياد، فرار از منزل، فحشاء و ساير انحرافات اجتماعي، با درگير ساختن خانواده ها و ساير مراجع ذيربط

3 ـ اقدامات عملي براي بازتواني مبتلايان از طريق کاريابي، حمايت مالي و اشتغال در مراکز نيمه وقت

4 ـ  ارائه خدمات مراقبت

۵ ـ تاسيس واحد هاي نوتواني در بخش هاي روانپزشکي

6 ـ آموزش خانواده ها در نحوه برخورد با بيماران خود و مسئوليت پذيري آنها نسبت به بيماران.

 

برنامه کشوري بهداشت روان

برنامه کشوري بهداشت روان جمهوري اسلامي ايران در سال 1365 توسط کميته‌اي متشکل از کارشناسان و صاحبنظران بهداشتي و بهداشت روان کشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقه‌اي سازمان جهاني بهداشت تهيّه و تنظيم گرديد و در سال 1367 بعد از تصويب شوراي معاونين وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي به مرحله اجرا گذاشته شد. اهداف اين برنامه عبارت بودند از : فراهم آوردن خدمات بهداشت روان براي همه مردم با تأکيد بر قشرهاي آسيب پذير و محروم، ايجاد الگوي خدمات بهداشت روان سازگار با ساخت فرهنگي و اجتماعي و تشويق مشارکت جامعه در ارائه خدمات، افزايش آگاهي و مهارت هاي بهداشت روان در مردم، و تنظيم برنامه هاي مناسب براي آسيب ديدگان جنگ. اين برنامه شامل راهبردهاي خدماتي، اجرايي، اداري و ارتقاء بهداشت روان بوده، اما راهبرد محوري همان ادغام خدمات بهداشت روان در نظام مراقبت بهداشتي اوّليه (PHC) و به عبارت ديگر، در شبکه هاي بهداشتي درماني کشور با ويژگي هاي زير بود:

تمرکز زدايي در فعاليت ها، اولويت دادن به پيشگيري، کاربرد سطوح خدماتي و نظام ارجاع، پيگيري مستمر و تأکيد بر مراقبت هاي سرپائي تا بستري در بيمارستان. بديهي است كه براي اين منظور مکانيسم هاي ذيل در نظر گرفته شد: ساده کردن مفاهيم اساسي بهداشت روان، شناخت نظام شبکه بهداشتي کشور، استفاده صحيح از کارکنان بهداشت عمومي، شناخت تأثير مثبت اجزاي بهداشت عمومي بر بهداشت روان و تقسيم وظايف برنامه در سطوح مختلف ارائه خدمات.

در نظام مراقبت هاي بهداشتي اوّليه در مناطق روستايي خانه بهداشت اوّلين واحد ارائه خدمات است که اداره آن را بهورز بر عهده دارد. بهورزان تحت آموزش بهداشت روان قرار مي‌گيرند و وظيفه آموزش، شناسايي بيماران و ارجاع آنان به مرکز بهداشتي درماني روستايي، پيگيري دستورات داده شده در مورد بيماران ارجاعي و ثبت و گزارش اطلاعات بيماران جديد و قديم را بعهده دارند. در مراکز بهداشتي درماني روستايي که بر چند خانه بهداشت سرپرستي و نظارت دارند، يک پزشک عمومي و چند کاردان آموزش ديده فعاليت مي‌کنند. پزشک موارد ارجاعي از خانه هاي بهداشت را مي پذيرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر ارجاع مي‌دهد که عبارت است از سطح تخصصي شهرستان. در اين مرکز که معمولاٌ در پلي کلينيک بيمارستان عمومي شهرستان واقع است، روانپزشک يا پزشک عمومي دوره ديده و کارشناس بهداشت روان، علاوه بر آموزش و نظارت بر مراکز بهداشتي درماني روستايي، مورد ارجاعي را مي‌پذيرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر، ارجاع مي‌دهد. خدمات سطح تخصصي استان عمدتاً در بيمارستان ها و مراکز روانپزشکي استان و توسط روانپزشکان و روانشناسان، روان پرستاران و مددکاران اجتماعي انجام مي‌گيرد و در عين حال، مرکز بهداشت استان، مسئوليت برنامه ريزي، اجرا، نظارت، ارزشيابي و پايش برنامه هاي بهداشت روان در کليّه شهرستان هاي استان را بر عهده دارد.

اما در مناطق شهري، اوّلين واحد ارائه خدمات، مراکز بهداشتي درماني شهري هستند که درآن پزشکان عمومي بيماران را مي پذيرند و در صورت نياز آنان را به مراکز بالاتر ارجاع مي‌دهند.

براي فعال نمودن خدمات شهري، تأسيس پايگاه هاي بهداشتي واستفاده از رابطين داوطلب بهداشتي پيش بيني شده است اين رابطين وظيفه آموزش، شناسايي خانواده ها، جلب مشارکت مردم، تشويق و ارجاع خانواده هاي داراي بيمار به مراکز و پيگيري وضعيت بيماران تحت پوشش را بر عهده دارند.

 

پزشکان عمومي و مسأله بهداشت روان

در مناطق شهري اهميّت نقش پزشکان عمومي در شناسائي مسائل رواني مراجعه کنندگان و کم کردن بار بيماري ها، کمتر از نقش پزشکان عمومي مستقر در شبکه نبوده بلکه بيشتر هم مي‌باشد. بررسي هاي باليني نشان داده است كه شکايات اوّليه بيش از 80 درصد بيماران رواني، شکايات بدني است (از قبيل سردرد، تپش قلب، سوء هاضمه، ضعف، بي خوابي و غيره) به هين علت، نخستين مراجعه اکثر بيماران رواني، يعني نزديک به 80 درصد آنان به اطباي غير روانپزشک وترجيحا به پزشکان عمومي است. به علاوه حقيقت اين است که اکثريت بيماراني هم که علائم بارز بيماري آن ها علائم روانشناختي است، مراجعه به اطباي عمومي را به مراجعه مستقيم، به روانپزشک ترجيح مي دهند از اينرو، نقش پزشکان عمومي در امر تشخيص زودرس و درمان به موقع و به جاي اختلالات رواني و در نتيجه نقش آنان در جلوگيري از اِزمان بيماري و کاهش هزينه هاي غيرضروري و حذف بستري شدن هاي بي‌مورد و مکرر کاملا مشهود است. لذا مشارکت فعال پزشکان عمومي در پياده کردن برنامه هاي بهداشت رواني از اهميّت خاصي برخوردار بوده و در اولويّت قرار دارد.

 

مختصر و مفید

 

گستاح بودن آسان است. به تلاش نیازی ندارد و نشانه ضعف و ناامنی است. مهربانی بیانگر تأدیب نفس و عزت نفسی عظیم است. مهربان بودن در هنگام برخورد با افراد گستاخ آسان نیست. مهربانی خصیصه کسی است که کارهای فکری مثبت زیادی انجام داده و به بینش عمیقی از خود فهمی و عقل دست یافته است. مهربانی نشانه قدرت است نه ضعف.

 

۷ راه برای به دست آوردن امید  


همیشه در آیات و روایت‌ها تاکید بسیاری برای امیدوار بودن در زندگی انسان شده است و اگرفردی امید به زندگی نداشته باشد، برنامه‌ریزی و هدفی ندارد و برای او دنیا به آخر رسیده و هیچ سعی و تلاشی برای بهتر زندگی کردن از خود نشان نمی‌‍‌دهد. در نتیجه این افراد دچار یاس و ناامیدی شده و گاهی اوقات دست به خودکشی می‌زنند.


راه‌های رسیدن به امید از دیدگاه اسلام را می‌توان به
۷ روش تقسیم کرد:
 
توکل به خدا: اولین راهکار رسیدن به امید را می‌توان «توکل به خدا» دانست. زمانی که فرد توکل به خدا داشته باشد، مشکلات و بن بست زندگی او را از پای در نیاورده و دچار یاس و ناامیدی نمی‌شود.
 
اگر از نظر مالی و یا معنوی خود را پایین‌تر از دیگران بداند، با توکل بر خدا تلاش و کوشش خود را ادامه می‌دهند و می‌گویند «اگر خداوند به افراد موفق نعمت و برتری داده است، پس‌‌ همان خداوند به ما هم برتری خواهد داد.»

هدف: فردی که در زندگی خود هدفی ندارد، امید به زندگی هم ندارد. فردی که هدف و برنامه‌ای برای زندگی نداشته باشد، هیچ تلاشی برای رسیدن به او انجام نداده و هیچ برنامه ریزی برای آینده خود ندارد و زندگی برای او به اتمام رسیده است و دچار یاس و ناامیدی می‌شود.

مثلاً زمانی که خداوند به زنی فرزندی اعطا می‌کند، هدفی برای او مشخص می‌شود که هدف، بزرگ کردن آن فرزند است و نسبت به آن کودک وابستگی و تعهد دارد. در نتیجه زندگی برای فرد شیرین می‌شود؛ زیرا هدف او مشخص شده است. حتی اگرفردی
۹۰سال سن داشته باشد و هدفی برای زندگی داشته باشد بیشتر از جوانی که هدف ندارد، زنده خواهد ماند به دلیل اینکه هدف نداشتن باعث ناامیدی وفرسودگی فرد می‌شود.

کارو کوشش: فردی که دست از کار و کوشش بردارد، ناامیدی به سراغ او می‌آید. چه بسا افرادی که در رفاه زندگی و جزء اقشار پردرآمد جامعه هستند، هیچ امیدی نسبت به این زندگی ندارند؛ زیرا خود را برای به دست آوردن آن شی و یا خانه و ماشین به زحمت نمی‌اندازد و زندگی آن‌ها به بن بست می‌رسد و می‌گوید: «دیگر بهتر از این زندگی وجود ندارد» و امید خود را از دست می‌دهند. اکثر آنهایی که دست به خودکشی می‌زنند، از اقشار مرفع جامعه هستند. در قرآن خداوند می‌فرماید «لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ همانا انسان را در رنج وسختی آفریدیم».

افراد معمولا باید طوری زندگی کنند که همانطور که در آیات و احادیث اشاره شده است «به زندگی امیدوار باشید که گویا
۱۰۰سال دیگر زنده هستید و اعمال خود و حساب آخرتمان را طوری انجام دهید که گویا فردا خواهید مرد.»

قناعت: معمولا افرادی که در زندگی خود قانع هستند، دچار ناامیدی نمی‌شود. قناعت به این معنی نیست که فرد به قدری قانع باشد که دست از کار و کوشش برداشته و بگوید من از زندگی خود راضی هستم. به این معناست که اگر فردی به حداکثر نرسد ناامید نشود و قدر همانی که هست را بداند.

مثلا اگر فردی تمام سعی و تلاشش را برای موفقیت در کنکور درسی کرده است، اما بهترین رتبه را کسب نکرده و یا قبول نشده، ناامید نشود و بگوید «برای رسیدن به مراتب بالا‌تر سعی خود را می‌کنم». همیشه شکست پلی است که برای رسیدن به قله‌های پیروزی و زمانی انسان به پیروزی می‌رسد که قناعت کرده باشد.

متاسفانه در جامعه وقتی صحبت از قناعت می‌شود، فکر همه به سمت قناعت اقتصادی می‌رود؛ با اینکه قناعت در مسائل معنوی هم وجود دارد. روحیه قناعت در این طور مسایل بسیار حائز اهمیت است.

عدم مقایسه خود با دیگران: یکی دیگر از راه‌های رسیدن به امیدواری عدم مقایسه خود با دیگران از لحاظ مالی و اقتصادی است: اگر فردی مدام در پی آن باشد که اطرافیان او از لحاظ اقتصادی بالا‌تر از او هستند و حسادت کند، دچار یاس و ناامیدی می‌شود.

در این طور مواقع باید بگوید «ه‌مان خدایی که به او نعمت داده به من هم می‌دهد و نباید دست از کار و کوشش بردارم»، در نتیجه هیچ‌گاه غبطه افرادی که از نظر مالی از او بالا‌تر است را نخورد؛ بلکه بایدخوشحال باشد.

فرد باید در مسایل مالی همیشه خود را با افراد پایین تراز خودش مقایسه کند؛ اما در مسایل معنوی و علم و دانش را باید قابل قیاس با دیگران بداند و خود را به بالا‌ترین برساند و غبطه بخورد نه حسرت.

شاکر بودن: افراد باید به داشته‌های خود مانند سلامتی، علم، فرزند و همسرخوب و یا توانایی و انرژی و جوانی که دارد اهمیت داده و قدر آن‌ها را بدانند و با خود بگوید «من تمام این صفات را دارم. ولو اینکه ماشین، خانه و یا امثال این‌ها را ندارم» و خداوند را شاکر باشد.


در قرآن خداوندمی فرماید: «اگر شکر نعمت‌های الهی را به جا بیاورید، من هم نعمت‌هایم را بیشتر می‌کنم یا برعکس، اگر شما کفران نعمت بوده و قدر‌شناس نباشید، من همه چیز‌ها را از شما می‌گیرد.»

زیرا کسی که قدر‌شناس نعمت‌هایی که خداوند در اختیار او گذاشته، باشد. باعث می‌شود یک انرژی مثبت در درونش بوجود آمده وباعث امیدواری می‌شود.

استفاده از تجربیات و اندوخته‌های دیگران: امام علی می‌فرماید: «شما هیچ وقت نمی‌توانید همه چیز را تجربه کنید» همه چیز را همه انسان‌ها تجربه می‌کنندو هر فرد به نوبه خود در جریان زندگی خود تجربه‌هایی را کسب می‌کند.

در نتیجه افراد باید از تجربه و اندوخته دیگران استفاده و بداند که دیگران چه کارهایی را انجام داده که شکست و یا پیروز شده‌اند و از راهکارهای دیگران را تجربه خود قرار دهند. انسانهای موفق را الگوی خود قرار داده و انسانهای ناموفق را به عنوان الگوی ناموفق و تجربه تلخ بداند. به دست آوردن تجربه از طریق دیگران، راه و روش زندگی را مشخص کرده و امید انسان را زیاد می‌کند.

علائم افسردگی در مردان

علائم افسردگی در مردان

برخلاف یک باور عمومی غلط مبنی بر اینکه فقط زنان به افسردگی بالینی مبتلا می‌شوند، روانپزشکان تاکید دارند که مردان نیز در معرض ابتلا به این اختلال بالینی هستند.

به گزارش ایسنا، روانپزشکان می‌گویند: با این حال علائم افسردگی در مردان می‌تواند متفاوت از علائم این بیماری در زنان باشد. بعلاوه مردان خیلی به ندرت می‌پذیرند که به این اختلال مبتلا هستند و خیلی کمتر برای بهبود حال خود به یک متخصص مراجعه می‌کنند.

به گزارش روزنامه اکسپرس، متخصصان انستیتو ملی سلامت روان در آمریکا در مطالعه جدیدی خاطرنشان کردند: اکثر مردان از علائم جسمی ناشی از افسردگی ناآگاه هستند اما اگر این اختلال تشخیص داده نشده و درمان نشود، می‌تواند پیامدهای بسیار نامطلوب و غیرمنتظره‌ای داشته باشد.

برخی از مهمترین و شایعترین علائم و نشانه‌های افسردگی در مردان عبارتند از:

-‌ دشواری در تمرکز

-‌ عصبانیت و پرخاشگری مداوم و تحریک پذیری

- سوء مصرف مواد به طور مداوم

- از بین رفتن میل جنسی

- دردهای مزمن و مشکلات هاضمه‌ای

- بی تعادلی در خواب

- خستگی افراطی و بیش از حد

اغلب مردان مبتلا به افسردگی به سختی می‌تواند روی کار خود متمرکز شوند یا اینکه ناخودآگاه بیشتر ترجیح می‌دهند روی موضوعات و افکار منفی متمرکز شوند. افسردگی توان فرد را برای تفکر شفاف و واضح دچار اختلال می‌کند و مانع از تصمیم گیری‌های مناسب و یا انجام کارهای پیچیده می‌شود. همچنین برخلاف زنان که با گریه کردن احساس غم و افسردگی خود را بروز می‌دهند، مردان این احساس را با خشم و پرخاشگری ظاهر می‌کنند. در برخی موارد نیز مردان، افسردگی خود را با نشان دادن خصومت نسبت به یک فرد یا یک موقعیت خاص، تشدید می‌کنند. بعلاوه مردان افسرده در شرایط عادی، تحریک پذیری بالا و غیرمعمولی دارند.

علاوه بر اینها خواب خیلی زیاد یا خیلی کم یک نشانه معمول دیگر افسردگی است. بسیاری از بیماران افسرده نیز از احساس دائمی خستگی و رخوت رنج می‌برند. اکثر آنها یک حس دائمی از خستگی را تجربه می‌کنند و فاقد انگیزه کافی برای کامل کردن کارهای روزانه دارند.

 

اگر تازه ازدواج کرده‌اید، از این خطاها بپرهیزید

اگر تازه ازدواج کرده‌اید، از این خطاها بپرهیزید


زوج‏های جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول یادگیری خم وچم زندگی مشترک‌اند. آگاهی از اشتباهات معمول در اوایل ازدواج می‏تواند کمک کند که مانع بروز آنها شویم. در پیچ و خم دل‌دادگی و حرف‌های نگفته جوانی، واقعیت‌های یک عمر زندگی در کنار یکدیگر و تجربه حوادث تلخ و شیرین و مهارت‌های لازم برای شناخت و تجزیه و تحلیل مشکلات زندگی فراموش می‌شود. یادآوری چند نکته به همه ما کمک می‌کند تا مسافتی دورتر از شروع زندگی مشترک و رویاپردازی‌های عاشقانه را مشاهده کنیم...


فکر نکردن به فردای ازدواج
بعضی از همسران جوان آنچنان سرگرم جشن ازدواج می‌شوند که نمی‌دانند درگیر چه مسایلی شده‌اند. شما متاهل شده‌اید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما فقط یک روز است. اکنون شما ناچارید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و خانواده خودتان را تشکیل دهید. از برنامه‌های جشن و بازتاب آن، از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان لذت ببرید، اما تمام مدت، تصویر بزرگ‌تری را در ذهن داشته باشید.

تلاش برای عوض کردن خلقیات همسر
به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کرده‌اید که عاشقش بوده‌اید. اگر اینطور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرز چشم‌گیری تغییر نمی‌کنند. پس بهترین اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوت‌هایی که با دیگران دارد، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان فقط احساسات او را جریحه‌دار کرده و زندگی مشترک شما را خراب می‌کند.

رابطه بد با خانواده همسر
اگر تا این لحظه به رابطه شما لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود ببخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار می‌کند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، تنها کسی که آزرده خاطر می‌شود، همسرتان است که احساس می‌کند بین شما گیر افتاده است.

مشاجره به‌جای گفتگو
پرخاشگری و فریاد زدن و جیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان کمکی نمی‌کند. گفتگوی آرام و منطقی شما را به پیش خواهد برد. اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانید خودتان را کنترل کنید، زندگی تان را به مخاطره می‌اندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است از استراحت در میانه بحث تا طلب کمک به وسیله روش‌های درمانی انجام دهید.

کوتاه بودن افق دید
هیچ‌کس دوست ندارد درباره مسایل سنگینی مثل کنترل مسایل مالی، راه‌های ممکن در صورت بچه‌دار نشدن، نحوه آمادگی برای اتفاقات پیش‌بینی نشده‌ای مثل مرگ، بحث کند. با این حال اکنون که متاهل شده‌اید، چاره‌ای جز صحبت درباره این موضوعات ندارید. ازدواج شما به این مسایل وابسته است. عاقل باشید و در مورد تمامی این مسایل با همسر خود صحبت کنید. در صورت لزوم با دیگران مشاوره داشته باشید اما این مسایل را نادیده نگیرید. زندگی، تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست. درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگ‌تر را داشته باشید.

دعواهای بیهوده
هر انسان متاهلی با همسر خود بر سر مسایلی بحث می‌کند، از باز گذاشتن سر خمیردندان تا آویزان کردن لباس روی دستگیره در که در نظر دیگران بی معنی است. بحث‌های خود را برای مسایل مهم‌تری نگه دارید. این دلخوری‌ها را به حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جوراب‌های کثیف روی زمین است، باید خودتان را خوش‌شانس بدانید.

حسادت
همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان می‌شود که تصور می‌کند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این برای یک رابطه زناشویی سم است.

زندگی کردن مانند مجردها
اکنون زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال نداشت که شما مجرد بودید و هیچ کس در منزل منتظر شما نبود. به عنوان یک فرد متاهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. شما می‌دانید درست و غلط چیست. پس سعی شما بر این باشد که کار درست را انجام دهید.

غرور در زندگی مشترک
زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار می‌کند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترک‌شان انجام نمی‏دهد. او اجازه می‌دهد غرور و روش‌های حل مشکلات و عشق و علاقه او به همسرش راه پیدا کند و رابطه آنها به نتیجه برسد. باید ملایم‌تر باشید و راهی پیدا کنید که مسوولیت اعمال خود را به گردن بگیرید.

با هم نبودن
باید مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و مراقبت هرگز رشد نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامه‌ریزی کنید تا مدت زمان بیشتری را در کنار همسر خود باشید.

 

چگونه از خجالت همسرتان در بیایید ؟ !!  

چگونه از خجالت همسرتان در بیایید ؟ !!

هر كاري راه و رسمي دارد، حتي عذرخواهي. هميشه با اين توصيه قديمي و تكراري مواجهيم كه اگر كار اشتباهي كرديم عذرخواهي كنيم، اما اگر بلد نباشيم چطور عذرخواهي كنيم نه تنها اوضاع را بهتر نمي‌كنيم بلكه ممكن است حتي كار به جاهاي باريك بكشد

هر كاري راه و رسمي دارد، حتي عذرخواهي. هميشه با اين توصيه قديمي و تكراري مواجهيم كه اگر كار اشتباهي كرديم عذرخواهي كنيم، اما اگر بلد نباشيم چطور عذرخواهي كنيم نه تنها اوضاع را بهتر نمي‌كنيم بلكه ممكن است حتي كار به جاهاي باريك بكشد. حال در اين ميان توصيه‌ ديگري هم وجود دارد و آن اين‌كه حتي اگر حق با ما بود مي‌توانيم با بخشيدن فردي كه عذرخواهي نمي‌كند، اوضاع را به نفع خود تمام كنيم. اين راهكاري است كه بيشتر به زوج‌ها پيشنهاد مي‌شود، ولي مي‌توان آن را بسط داد و در بسياري از روابط اعم از كاري و دوستانه به كار برد. درست است كه براي اغلب شما بخشيدن در حالي كه هيچ تقصيري متوجه شما نيست سخت است اما اگر ديديد رابطه آنقدر ارزش دارد كه نمي‌خواهيد آن را از دست بدهيد مي‌توانيد بزرگواري پيشه كنيد و پيش‌قدم شويد. در اين مواقع بخشش مي‌تواند زخم‌هاي عاطفي را درمان كرده و به هردوي شما كمك كند راحت‌تر از موضوع بگذريد. در زير برخي راه‌هاي بخشيدن آمده است.



اگر با عشق و مهر با كسي كه شما را آزرده روبه‌رو شويد،‌ در اغلب مواقع او از كاري كه كرده پشيمان مي‌شود و از شما تقاضاي بخشش مي‌كند. اگر بدانيد كه اطلاعات شما درست است و در اين باره به همسرتان به شما توهين كرده دليل و مدرك نشان دهيد، ممكن است اذعان كند كه عمل خطايي صورت داده است.

آن‌هايي كه با عذرخواهي مي‌خواهند گذشته را پشت‌سربگذارند و از نو شروع كنند و خالصانه براي آنچه اتفاق افتاده متاسف هستند، مي‌توانند رضايت همسران‌شان را به‌دست آورند. اين دسته از افراد مسئوليت اعمال‌شان را بر عهده مي‌گيرند و براي اصلاح اشتباه‌شان بر مي‌آيند.

با كسي كه در حق شما بدي كرده، خوبي كنيد. ما به حكم طبيعت با هركس كه با ما مهربان باشد، مهربان مي‌شويم. ما كساني را كه به ما عشق مي‌ورزند با عشق بدرقه مي‌كنيم اما وقتي عشق روشي براي زندگي باشد، معيارها بسيار بالاتر است. در اين حالت ما حتي به كساني كه با ما بدرفتاري كرده‌اند، لطف مي‌كنيم.



راه رهايي از تالم و خشم ناشي از مورد بدرفتاري قرار گرفتن، اين است كه به ناكامي و اشتباهات خود در آن موقعيت  مورد نظر اقرار كنيد. اگر با شما رفتار ناخوشايندي كرده‌اند، خشم شما بر حق است. بايد خشمگين شويد اما خشم قرار است به شما سري بزند و بعد راهش را بگيرد و برود، قرار نيست در شما مستقر بماند. خشم به شما انگيزه مي‌دهد تا با كسي كه شما را ناراحت كرده، برخورد كنيد و خواهان رسيدن به مصالحه و سازش شويد. وقتي خشم را درون خود حفظ مي‌كنيد تبديل به تلخي و مرارت مي‌شود و بعد توليد نفرت مي‌كند. اين احساسات و نگرش‌ها براي هر كسي كه آن‌ها را در خود حفظ كند، توليد ناراحتي مي‌كند حتي ممكن است سبب شود با كسي كه شما را ناراحت كرده برخوردهاي خشونت‌آميز داشته باشيد.



مي‌توانيد موضوع را رها كنيد. مطمئن باشيد مسائل مهم زيادي در زندگي شما هست كه بخواهند فكر شما را مشغول كنند. بنابراين اجازه ندهيد خشم بر مغز شما سايه‌افكن شود. شما مي‌توانيد كاري كنيد كه عشق در شما قدرتمند‌تر از كار خطايي باشد كه با او صورت گرفته است.


اگر با كسي برخورد داريد كه از عذرخواهي امتناع مي‌كند بايد بتوانيد از اين 4 اقدام كه توضيح داديم استفاده كنيد و از شدت ناراحتي خود بكاهيد. وقتي كسي را كه با شما بد كرده رها كنيد و به اشكالاتي كه خود در اين زمينه داشته‌ايد توجه كنيد و بخواهيد شخص توهين‌كننده را دوست بداريد، اين‌‌گونه به احساس بهتري مي‌رسيد و از زمان و انرژي خود  به شكل سازنده‌اي استفاده مي‌كنيد.



چگونه از همسرم عذرخواهي كنم

ساده‌ترين و كاربردي‌ترين جمله‌اي كه به بچه‌هاي‌مان ياد داده‌ايم اين بوده كه وقتي مرتكب اشتباهي مي‌شوند با گفتن «ببخشيد‌» يا «متاسفم» رضايت ما را به‌دست‌ آورند اما داستان در مورد همسران‌مان كمي متفاوت است يا بهتر است بگوييم خيلي تفاوت دارد. توجيه كردن و عقلاني جلوه دادن اشتباهي كه انجام داده‌ايد به هيچ وجه عذرخواهي نيست. بعضي از مردم چنين رفتار مي‌كنند چون مي‌خواهند از مخمصه‌اي كه به خاطر انجام كار اشتباه دچارش شده‌اند نجات پيدا كنند. در حقيقت، تاكيد كردن بر نيازهاي خودتان هنگام عذرخواهي، معذرت‌خواهي نيست.


دلايل عذرخواهي

فراموش نكنيد كه همسر‌تان به خاطر نزديكي كه با شما دارند به‌خوبي مي‌توانند نيت واقعي عذرخواهي شما را بفهمند. آن‌هايي كه با عذرخواهي مي‌خواهند گذشته را پشت سربگذارند و از نو شروع كنند و خالصانه براي آنچه اتفاق افتاده متاسف هستند، مي‌توانند رضايت همسران‌شان را به‌دست آورند. اين دسته از افراد مسئوليت اعمال‌شان را بر عهده مي‌گيرند و براي اصلاح اشتباه‌شان بر مي‌آيند. اين‌ها دلايل خوبي براي عذرخواهي است.


از اين كلمه استفاده نكن

وقتي از همسرتان عذرخواهي مي‌كنيد، اين پوزش بايد خالصانه و بي‌ريا باشد. در عذرخواهي‌تان از كلمه «من» استفاده كنيد و مسئوليت رفتاري كه مرتكب شده‌ايد را به گردن همسرتان نيندازيد. هنگام عذرخواهي جدي باشيد و همين‌طور بايد ثابت كنيد براي اين‌كه اوضاع به حالت اول برگردد هركاري مي‌كنيد‌ همچنين بايد بر اين تصميم‌تان تاكيد كنيد كه آن اشتباه را هرگز تكرار نخواهيد كرد. مطمئن شويد هر كاري كه براي جبران اشتباه انجام مي‌دهيد جدي است و حتما انجامش خواهيد داد. قولي ندهيد كه تمايلي به انجام آن نداريد يا در توان‌تان نيست.


چه زماني مي‌بخشد

مفهوم غافلگيري خوب و هيجان‌آور به اين معناست كه كاملا غيرمنتظره براي همسرتان كاري انجام دهيد يا هديه‌اي تهيه  كنيد كه او را هيجان‌زده كند و در نتيجه دلخوري كه از شما دارد را فراموش كند. براي اين كار يك روز معمولي را براي غافلگير ساختن همسرتان انتخاب كنيد. نه! اشتباه نخوانده‌ايد، بايد يك روز معمولي را براي غافلگير كردن او انتخاب كنيد چون انتخاب روزهايي خاص مثل سالگرد ازدواج، روز تولد يا روز عشق براي غافلگيري همسرتان خيلي مناسب نيست و در اين روزها هر فردي انتظار اتفاقي خاص را دارد علاوه بر اين اگر مي‌خواهيد همسرتان را خيلي خوب غافلگير كنيد، به جزئيات چيزهايي كه دوست دارد يا از آن‌ها لذت مي‌برد دقت كنيد.

 

رازهای آرامش درون  

رازهای آرامش درون 
گروه اینترنتی ایران سان

فقط یه کم وقت بذارید اینا رو بخونید خیلی عالیه مطمئننا نتیجه می گیرید ولی صادقانه میگم عمل کردن بهش سخته ولی ارزشش رو داره سعی خودتون رو بکنید.


۱- راز آرامش درون خویشتنداری است، انرژیهای خود را پراکنده نکن، بلکه آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایتشان کن.


۲- راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.

۳- راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است،  ...گذشته و آینده را در چرخه ذهنی ابدیت رها کن.

۴-راز آرامش درون در آسایش درون است، یعنی آسایش جسمانی ، عاطفی ذهنی و معنوی. 

۵-راز آرامش درون در دل نبستن است،این را بدان که در حقیقت هیچ چیز و هیچ کس به تو تعلق ندارد.

۶-راز آرامش درون در شادی است، افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن.

۷-این را بدان که شادی در درون تو جای داردو نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو .

۸- راز آرامش درون در این است که همه چیز را همانطور که هست بپذیری ، آنگاه با امید و آرامش در جهت بهبودی آن قدم برداری.

۹-راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمی توانی دنیا را تغییر دهی، اما می توانی خودت را تغییر دهی.

۱۰-راز آرامش درون در دوستی با افراد مثبت است، از معاشرت با افرادی که طبیعتی خالی از صفا و صمیمیت دارند پرهیز کن.

۱۱- راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.

۱۲- راز آرامش درون در یک زندگی ساده است، ضروریات زندگی را دوباره برای خود تعریف کن.

۱۳- راز آرامش درون در یک زندگی سالم است، هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس عمیق بکش.

۱۴- راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است.

۱۵- راز آرامش درون در رفتار آزادانه است، رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات باشد، نه افکار دیگران.

۱۶- راز آرامش درون در این است که در تمام مراحل زندگی از حق پیروی کنی.

۱۷- راز آرامش درون در غبطه نخوردن به مال دیگران است، این را بدان که آنچه حق توست، هر طور شد خود را به تو خواهد رساند.

۱۸- راز آرامش درون در گله مند نبودن است، آنچه دنیا به تو می بخشد، در مقابل چیزی است که پیش تر ، تو به او بخشیده ای.

۱۹- راز آرامش درون در این است که اشتباهات خود را بپذیری و بدانی که فقط خود تو می توانی آنها را به موفقیت تبدیل کنی.

۲۰- راز آرامش درون در این است که بر دشمن درونت غلبه کنی، نه اینکه او را سرکوب کنی.

۲۱-  راز آرامش درون در تمرین اراده است، حتی اگر ذهنت به شدت با آن مخالف باشد.

۲۲- راز آرامش درون در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.

۲۳- راز آرامش درون در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خودت آنها را خوشحال کنی.

۲۴- راز آرامش درون در این است که خیر و سلامت دیگران را خیرو سلامت خود بدانی.

۲۵-راز آرامش درون در بی آزار بودن است، هرگز کسی را نرنجان.

۲۶- راز آرامش درون، کار کردن درکناردیگران است، نه در مقابل آنها.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net

نگاهت را تغییر بده

حقیقتی کوچک برای آنانی که می خواهند زندگی خود را صد در صد بسازند 

اگر
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
برابر باشد با
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26

آیا برای خوشبختی و موفقیت تنها تلاش سخت كافیست؟
تلاش سخت (Hard work)
H+A+R+D+W+O+R+K
8+1+18+4+23+15+18+11= 98 %

آیا دانش صد در صد ما را به موفقیت می رساند؟
دانش (Knowledge)
K+N+O+W+L+E+D+G+E
11+14+15+23+12+5+4+7+5= 96 %

عشق چگونه ؟
عشق (Love)
L+O+V+E
12+15+22+5= 54 %

خیلی از ما فکر می کردیم که اینها مهمترین باشند، مگه نه ؟!
پس چه چیز 100 % را می سازد ؟؟؟

پول ؟
پول (Money)
M+O+N+E+Y
13+15+14+5+25= 72 %

نه
اینها كافی نیستند، پس برای رسیدن به اوج چه باید كرد؟!
.
.
.
نگرش (Attitude)
A+T+T+I+T+U+D+E
1+20+20+9+20+21+4+5= 100 %


آری !
اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم
زندگی 100% خواهد شد
نگرش، همه چیز را عوض می کند
نگاهت را تغییر بده و چشمهایت را دوباره بشوی
همه چیز عوض می شود

مروری بر کتاب ساخت کسب و کار فوق العاده

کتاب ساخت کسب و کار فوق العاده! که توسط نویسندگان مطرح کسب و کار یعنی مارک تامپسون و برایان تریسی نگاشته شده است، بسته حیاتی موفقیت و مملو از استراتژی های شفاف و قدرتمندی است که باعث رشد کسب و کار شما می شود.

برترین ها: دوران تئوری ها تمام شده است. اکنون زمان عمل است. ما در دوران آشفتگی و پریشانی کسب و کارها هستیم که تاکنون نظیر آن را ندیده بودیم. طوفان های اقتصادی مانند همیشه به پایان می رسند، اما هرگز به روش های خوب و قدیمی کسب و کار برنمی گردیم.

امروزه، رقابت شدیدتر و سخت تر از هر زمان دیگری است. چالش ها بزرگ تر و طاقت فرساتر هستند. تنها راه بقا و مبارزه، ایجاد کسب و کار فوق العاده ای است که بتواند شوک های اقتصادی هر بازاری را پشت سر گذاشته و به اوج صنعت خود برسد. 

کسب و کارهای خلاق و سودآور حتی در سخت ترین شرایط نیز رشد می کنند و شما می توانید یکی از آن ها باشید. کتاب ساخت کسب و کار فوق العاده! که توسط نویسندگان مطرح کسب و کار یعنی مارک تامپسون و برایان تریسی نگاشته شده است، بسته حیاتی موفقیت و مملو از استراتژی های شفاف و قدرتمندی است که باعث رشد کسب و کار شما می شود. 

این کتاب مشتمل بر دیدگاه های متنوع بزرگ ترین راهبران کسب و کار دنیا است و ایده ها و روش های ارزشمندی برای کشف مولفه های اصلی سازمان های موفق را در اختیار شما قرار می دهد.

به رهبری فوق العاده تبدیل شوید

رهبری مهم ترین لازمه موفقیت در کسب و کار است. به زبان ساده، رهبری تمایل به قبول مسئولیت کارها و انجام مسئولیت ها بدون توجه به شرایط و فشارهای خارجی است.

رهبر کسی است که برای به نتیجه رساندن کارهای بزرگ، حاضر است هر کاری را که لازم است انجام دهد. این نتیاج در اولین یا دومین تلاش به دست نمی آیند. رهبران حاضرند بارها شکست بخورند. اگرچه این موضوع را دوست ندارند اما اگر کارها به خوبی پیش نرود، دست از کار نمی کشند. درحقیقت، در شرایط دشوار اقتصادی و بحران های بزرگ است که شخصیت شما به عنوان رهبر به خوبی نماشان می شود.

امروز بیش از هر زمان دیگری، رهبری شما لازم است. اکنون زمان آن است که قدم در راه جدیدی بگذارید. حال، زمان حمله متقابل، حرکت به جلو، نوآوری و یافتن راه های بهتر، سریع تر، آسان تر و ارزان تر برای دستیابی به نتایج است.



شاید بزرگ ترین مانع موفقیت در زندگی، ترس از شکست است. اغلب مردم آنقدر نگران احتمال شکست هستند که محتاطانه رفتار می کنند و خود را از فرصت های بسیاری محروم می کنند. رهبر متفاوت از آن ها عمل می کند. یکی ای ویژگی های شجاعت، جسور بودن است. جسارت، آمادگی شروع یک فعالیت و رویارویی با عدم قطعیت و احتمال شکست است. به عنوان یک رهبر باید آمادگی شروع یک فعالیت – بدون تضمینی برای موفقیت و با وجود احتمال شکست – را داشته باشید. 

دیدگاه واین گرتسکی را درنظر داشته باشید که: «با هر شلیکی که انجام نشود، یک فرصت از دست می رود.»

طرح کسب و کار فوق العاده ای بسازید

افراد و سازمان هایی که دیدگاه ها، ارزش ها و برنامه واضحی دارند، نسبت به رقیبان دست آوردهای بزرگ تری دارند و از سرعت بیشتری بخوردار هستند. وقتی با ارائه یک دیدگاه استراتژیک شفاف از شرایط مطلوب آینده، همه افراد سازمان را با هم متحد می کنید، هم افزایی فکلری قدرتمندی ایجاد می کنید که شما را به سوی اهداف و اهداف را به سوی شما هدایت می کند.

اصلی ترین عامل موفقیت در کسب و کار و زندگی، تمرکز و توجه است و اصلی ترین دلایل شکست، نداشتن جهت و پراکندی تلاش ها است.



ممکن است شرایط اقتصادی باعث شود نتوانید براساس برنامه خود پیشروی کنید، اما فرایند برنامه ریزی امری بسیار حیاتی و تنها راه شفاف سازی گزینه هایتان است. برنامه ریزی برای مشخص کردن نکات موثر در بقا، رشد و موفقیت در هر محیط اقتصادی، حیاتی است.

در چرخه های متلاطم اقتصادی، فرآیند برنامه ریزی، دیگر فعالیتی تئوری نیست که در دوره های کسب و کار آموزش داده می شود؛ بلکه باید همه گزینه ها را درنظر گرفته و بهترین آن ها را به کار گیرید. در دوران بحران، شرکت های موفق برنامه مشخصی دارند تا ارزیابی کنند که هر پنی در کجا خرج می شود و آن را مجددا به خدمات مشتریان، کیفیت، نوآوری و رشد پیوند می زنند.

محصول یا خدمتی فوق العاده ارائه کنید

ارائه محصول یا خدمتی فوق العاده، کلید موفقیت در کسب و کار است و بدون آن، هیچ چیز دیگری در طولانی مدت دوام نمی آورد. خوشبختانه، معیاری ساده برای مشخص کردن و پیش بینی سطح فروش و سودآوری شما در حال و آینده وجود دارد. این معیار می گوید: «به دفعاتی که مشتریان تان می گویند «این محصول فوق العاده است» یا «این خدمت فوق العاده است» توجیه کنید. هر روز، همه افراد شرکت باید بر ایجاد چنین واکنشی در مشتریان تمرکز کنند.

افراد فوق العاده ای دور خود جمع کنید

عظیم ترین و گران ترین منابع بکر و طبیعی هر سازمان، افراد آن هستند. ایجاد انگیزه در افراد برای ارائه حداکثر میزان همکاری در سازمان، سریع ترین راه چندین برابر کردن اثربخشی مدیر است. این تنها راه توسعه یک شرکت فوق العاده است

بدین معنی که بهبود چشمگیر در عملکرد و نتایج، با آزادکردن پتانسیل نهفته در افراد عادی، به وجود می آید.

انتخاب ترکیبی درستی از افراد، سخت ترین کاری است که باید در کسب و کار انجام دهید. وقتی چارلز شوآب راجع به این موضوع با مارک صحبت می کرد، طوری به او نزدیک شد که گویی می خواهد رازی را با او درمیان بگذارد. شوآب با صدای آهسته ای نجوا کرد: «کار شما به عنوان رهبر این است که رهبران دیگری را پیدا کرده، جذب کنید و آن ها را پرورش دهید. اگر این کار را انجام دهید، کسب و کارتان رشد می کند. اگر این کار را نکنید، پیشرفت نخواهید کرد. ماجرا به همین سادگی است.»

چارلز شوآب خیلی سریع فهمید باید افرادی را دور خود جمع کند که نه تنها رویای یکسانی با او داشته باشند، بلکه در بخش های کلیدی کسب و کار، ماهرتر از او باشند. اگر قصد داشت پیشرفت کند و کارهایش را به نحو احسن انجام دهد، باید به رهبر تیم تبدیل می شد.



شوآب موضوعی را کشف کرد که اغلب کارآفرینان بسیار دیر متوجه آن می شوند: او در یک حوزه خاص، نبوغ  فوق العاده ای داشت، اما در سایر زمینه های شرکت از تخصص کافی برخوردار نبودند. تنها راه حفظ موفقیت، یافتن، استخدام و تقویت کسانی بود که نبوغی داشتند که او از آن ها بی بهره بود. این مهارتی است که تعداد اندکی از کارآفرینان آن را می آموزند، مگر زمانی که با بحرانی مواجه شوند و این موضوع را دریابند.

تا زمانی که به افراد دیگر اعتماد نکنید و مشعل را به آن ها نسپارید، کسب و کارتان به اندازه هفته کاری شما رشد می کند. شوآب گفت: «وقتی افرادی را بیابید که به  آن ها اعتماد داشته باشید و مسئولیت ها را واگذار کنید، از کارآفرین به رهبر تبدیل می شوید.»

سه روش افزایش فروش

اساسا سه روش برای  افزایش فروش وجود دارد:

1. افزایش تعداد مبادلات. با بازاریابی و تبلیغات، فروش های ویژه، تخفیفات و سایر روش ها، می توان حجم مبادلات را افزایش داد و مشتری را وادار به اولین خرید کرد .

2. افزایش حجم هر مبادله. وقتی مشتری احتمالی را جذب کردید، با بیشفروشی، فروش های جانبی و حتی کمفروشی – درصورتی که مشتری استطاعت خرید محصول یا خدمت اصلی را نداشت – حجم هر مبادله را افزایش دهید. (کمفروشی تقسیم یک محصول به چند محصول ارزانتر و فروش تدریجی آنها است.)

3. افزایش دفعات خرید. اگر از مشتری به خوبی مراقبت کنید، بارها و بارها از شما خرید می کند. فروش محصولات و خدمات بیتشر به خریداران فعلی، موثرترین نوع تعامل با مشتریان است.

برنامه بازاریابی فوق العاده ای طراحی کنید

جمله معروف پیتر دراکر چنین است: «هدف کسب و کار، ایجاد و حفظ مشتریان است. بنابراین، نوآوری و بازاریابی اصلی ترین عملکردهای مدیریت هستند، زیرا تنها به کمک آن ها می توانیم فروش، درآمد و جریان پول نقد ایجاد کنیم.»

بازاریابی علم و هنر مشارکت با مشتری است و نیازها، خواسته ها، موارد قابل استفاده و قدرت خرید مشتریان کنونی و آینده شما را مشخص می کند. سپس با ایجاد و ساختاربندی محصولات و خدماتی که مشتریان را مشعوف سازد و آن ها را ترغیب کند که ماموریت شما را ماموریت خودشان بدانند، در دستیابی به این موارد به آن ها کمک می کنید.



فرایند فروشی فوق العاده ای داشته باشید

حفظ مشتری کلید فروش موفق است. جذب مشتریانی که فقط یک بار خرید می کنند بسیار دشوار و هزینه بر است. بر فروش دوم و سوم تمرکز کنید. هدف شما باید فروش های مجدد به مشتریان قبلی باشد. همچنین، هدف دیگر، جذب افراد معرفی شده توسط مشتریان راضی است.

مهم ترین فروش، فروش اول نیست، بلکه دومین فروش است. اولین فروش به واسطه تعهدات، فروش های ویژه و تخفیفات صورت می گیرد، اما فروش های مجدد زمانی حاصل می شود که مشتری احساس کند به تعهدات خود عمل کرده اید. این موضوع باعث می شود آن ها خرید مجدد از شما را به خرید از هر شخص دیگری ترجیح دهند.

دومین فروش

دومین فروش نیازمند یک دهم زمان و هزینه های جذب مشتری در فروش اول است و بنابراین بسیار آسان تر و سودآورتر از اولین فروش است. امروزه، ایجاد وفاداری در مشتری از هر زمان دیگری دشوارتر است. برای یافتن مشتریان احتمالی متناسب باید تماس های تلفنی بیشتری برقرار کنید. برای انجام فروش فردی، به تماس های مکرر و ملاقات های بیشتری نیاز دارید. به همین دلیل است که اکثر فروش ها و بزرگ ترین خریدها از خرده فروشان و عمده فروشان موفق، توسط مشتریان تکراری صورت می گیرد نه خریداران جدید.

تنها راه ایجاد مشتریان ثابت، ارائه محصولات با کیفیت و خدمت رسانی عالی به آن ها است. معیار واقعی موفقیت کسب و کار، درصد معاملاتی است که با فروش های مجدد و مشتریان معرفی شده ایجاد می شود.

تجربه فوق العاده ای برای مشتریان خلق کنید

راز موفقیت در کسب و کار را می توان در یک جمله خلاصه کرد: «مشتریان خودر ا خشنود کنید.»

کلید آینده کسب و کار شما به میزان ایجاد چنین تجربه ای برای مشتریان بستگی دارد، یعنی خوشحال کردن دوباره و دوباره مشتریان و مصمم ساختن آن ها برای ادامه همکاری با شما.

هیچ چیز مانند تعهد کل اعضای شرکت برای خوشنودسازی مشتریان، نمی تواند رضایت و وفادرای آن ها را برانگیخته و خریدهای مجدد را بیشتر کند. چنین تعهدی کلید دریافت این عکس العمل است: «این شرکت فوق العاده است.»

جذب مشتری جدید، کار پرهزینه ای است. وقتی مشتریانی در اختیار دارید، باید نهایت تلاش خود را انجام دهید تا «آن ها را با زنجیر فولادین به خود ببندید.» در خدمت رسانی به مشتریان وسواس داشته باشید. از مشتریان بهتر از رقیبان مراقبت کنید و همواره در پی راه هایی برای بهبود باشید.

چگونه می شود اعتماد به نفس از دست‌ رفته را بازگرداند

عوامل زیادی وجود دارند كه تحت كنترل ما هستند و می‌توانیم با رعایت آن اعتماد به نفس‌مان را بالا ببریم. این 7روشی كه برای‌تان شرح داده‌ایم، می‌تواند در زندگی شما تفاوت بزرگی را به‌وجود بیاورد. امتحانش ضرری ندارد!

 بیشتر اوقات عادت كرده‌ایم كه خودمان را از دریچه نگاه دیگران بشناسیم و اگر در این راه افراد نگاه خوبی به ما نداشته باشند اعتماد به نفس‌مان تا اندازه زیادی پایین می‌آید و اگر شانس با ما باشد و كسی از ما خوشش بیاید، تقریبا در آسمان‌ها سیر می‌كنیم اما یادتان باشد كه درك ما از خودمان تاثیر زیادی روی نوع نگرش دیگران دارد زیرا آدم‌ها همان‌طوری راجع به ما فكر می‌كنند كه ما در مورد خودمان فكر می كنیم. در این بین عوامل زیادی وجود دارند كه تحت كنترل ما هستند و می‌توانیم با رعایت آن اعتماد به نفس‌مان را بالا ببریم. این 7روشی كه برای‌تان شرح داده‌ایم، می‌تواند در زندگی شما تفاوت بزرگی را به‌وجود بیاورد. امتحانش ضرری ندارد!



 لباس مناسب به تن كنید

وقتی كه شما خوب به‌نظر برسید دیگران دید متفاوتی نسبت به شما پیدا می كنند. با حمام  و مرتب‌كردن سر و صورت  و پوشیدن لباس تمیز می‌توانید اعتماد به نفس لازم را كسب كنید اما آراستگی به این معنا نیست كه پول زیادی خرج كنید.می‌توانید به جای تهیه انبوهی لباس ارزان‌قیمت، چند تكه لباس با كیفیت مناسب خریداری كنید و با این كار ظاهر خود را آراسته‌تر كنید.



به نحوه ایستادن خود توجه كنید

اگر با سستی و بی‌حالی و شانه های افتاده صحبت می‌كنید، وقتی نسبت به آنچه انجام می‌دهید علاقه نشان نمی‌دهید و به‌خودتان عشق نمی ورزید این به این معناست كه شما اعتماد به نفس كافی ندارید. در هنگام صحبت كردن صاف بایستید، سرتان را بالا بگیرید و تماس چشمی داشته باشید. با تمرین این موارد نه تنها احساس مثبتی در دیگران نسبت به‌خود ایجاد می‌كنید بلكه احساس قدرت بیشتری نیز می‌كنید.





در ردیف و صف جلو قرار گیرید

 اكثر مردم در مدرسه، اداره و جلسات ترجیح می‌دهند در ردیف عقب قرار گیرند چون از مورد توجه قرار گرفتن وحشت دارند و در واقع اعتماد به نفس ندارند. تصمیم بگیرید برای رفع آن در ردیف جلو بنشینید و بر ترس خود غلبه كنید. نكته ديگر آنكه افراد با اعتماد به نفس بالا سریع راه می‌روند، آن‌ها همیشه جایی برای رفتن و دیدن دارند. حتی اگر عجله ندارید با انرژی حركت كنیداين باعث می‌شود مهم به‌نظر برسید.



با صدای بلند صحبت كنید

اگر جزو گروهی هستید كه از صحبت كردن با صدای بلند در جمع وحشت دارید از همین حالا شروع كنید. سعی كنید حداقل یك‌بار در گروه با صدای رسا صحبت كنید؛ از این روش نه تنها اعتماد به نفس خود را بالا می‌برید بلكه در جمع دوستان‌تان محبوب‌تر نیز می‌شوید.



سخنران خود باشید 

30 تا 60 ثانیه از سخنرانی‌هایی كه اهداف و آرزوهای شما را در بردارد بر روی كاغذ بنویسید و آن را در جلوی آینه با صدای بلند مانند یك سخنران بازگو كنید حتی می‌توانید در ذهن خود نیز آن را مرور كنید. شاید این كار برای‌تان قدری خنده‌دار به‌نظر برسد اما باور كنید كه می‌تواند معجزه‌ای را در بالا بردن اعتماد به نفس‌تان ایجاد كند.



سپاسگزار باشید

به جای آن‌كه به نداشته‌ها و نقاط ضعف خود تاكید كنید لیستی از چیزهایی كه دارید تهیه كنید و هر روز زمانی را به قدردانی و سپاسگزاری اختصاص دهید. موفقیت‌های گذشته، مهارت‌های منحصر به فرد و حركت‌های مثبت خود را مرور كنید.





از دیگران تعریف كنید 

وقتی ما نسبت به‌خود احساس مثبت نداریم به توهین و غیبت دیگران می‌پردازیم. برای تغییر آن باید یاد بگیرید از دیگران تعریف و از شایعه‌پراكنی در مورد دیگران خودداری كنید. با یافتن بهترین‌ها در دیگران بهترین‌ها را در خود می‌یابید.

مصاحبه چالشی کانال CNBC

وارن بافت، دومین مرد ثروتمند جهان، طی یک مصاحبه جذابی که با کانال معروف CNBC داشت، عقاید خود را درباره ثروت و لذت فاش کرد. در زیر می توانید توصیه های دلنشین و نکاتی از زندگی او را بخوانید و کمی برای موفقیت و داشتن زندگی سعادتمند ترمزدستی زندگی خود را بکشید
 برترین ها به نقل از مجله آسیا : وارن بافت، دومین مرد ثروتمند جهان، طی یک مصاحبه جذابی که با کانال معروف CNBC داشت، عقاید خود را درباره ثروت و لذت فاش کرد. در زیر می توانید توصیه های دلنشین و نکاتی از زندگی او را بخوانید و کمی برای موفقیت و داشتن زندگی سعادتمند ترمزدستی زندگی خود را بکشید:




**او اولین سهام خود را در 11 سالگی خرید و هنوز هم عقیده دارد که خیلی دیر شروع کرده است.

**دارایی ها در آن زمان بسیار ارزان بود، پس فرزندان خود را به سرمایه گذاری تشویق کرد.

**او اولین زمین کشاورزی خود را در 14 سالگی خریداری کرد؛ آن هم با جمع کردن درآمدهای ناشی از فروش روزنامه.

**هر کسی می تواند با پس انداز پول های خود به امکانات زیادی برسد. فرزندان خود را به شروع یک تجارت تشویق کنید.

**او هنوز در خانه 3 اتاق خوابه ای که 50 سال پیش خریداری کرده بود زندگی می کند. او می گوید هرچه می خواهد در این خانه وجود دارد. نکته جالب این است که خانه او هیچ حصار و دیواری ندارد.

- هیچ گاه بیش از آن چیزی که احتیاج دارید خرید نکنید.

**او همواره اتومبیل خود را می راند و هیچ راننده و محافظی ندارد.

**شما همان هستید که هستید نه آنچه که دارید.



**او هیچ گاه با هواپیمای شخصی خود مسافرت نمی کند، درصورتی که او خود مالک بزرگ ترین شرکت تولیدکننده جت خصوصی است.

**همواره به این فکر کنید که چگونه می توانید با اقتصادی اندیشیدن از زندگی لذت ببرید.

**شرکت او به نام Berkshire Hathaway / برکشایر هاتوی 63 شرکت تابعه دارد.

او هر سال یک نامه به مدیران آنها می نویسد و اهداف را مشخص می کند. او هیچ گاه جلسات متعدد و تماس های معمول شرکت ها را با آنها ندارد.

**او همواره به مدیران خود 2 قانون را یادآور می شود: «همواره مراقب پول سهامداران باشید»، «قانون اول را فراموش نکنید».

**اهداف را تعیین کنید و مطمئن شوید که افراد شما روی آنها متمرکز هستند.

**او هیچ گاه با جامعه شلوغ ارتباط برقرار نمی کرد. تنها تفریح او یک پاپ کورن و تماشای تلویزیون بود.

**سعی نکنید که با اموال خود به دیگران فخر بفروشید، تنها از چیزهایی که دارید خودتان لذت ببرید.

**وارن بافت هیچ گاه یک موبایل یا حتی یک کامپیوتر نداشته است.

**بیل گیتس، ثروتمندترین مرد روی زمین 5 سال پیش او را ملاقات کرد. او تصور می کرد که هیچ نقطه مشترکی از لحاظ عقیده ای با او ندارد، بنابراین برای نیم ساعت برنامه ریزی کرده بود در صورتی که ملاقات آنها 10 ساعت طول کشید و پس از آن از طرفداران وارن بافت شد.



توصیه او به افراد جوان:

شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.

**از وام های بانکی دوری کنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید و همواره به یاد داشته باشید که: «پول انسان ها را خلق نمی کند، بلکه انسان ها هستند که پول را خلق می کنند»، «زندگی را به سادگی خودتان زندگی کنید.»

**براساس حرف های دیگران عمل نکنید، فقط به آنها گوش کنید ولی هرچه را که احساس خوبی به آن دارید، انجام بدهید.

**به دنبال پوشیدن یا داشتن برندها نباشید، بلکه آنچه را که در آن احساس راحتی می کنید خریداری کنید.

**پول خود را روی چیزهای غیرضروری خرج نکنید، بلکه روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که واقعا به آنها احتیاج دارید.

**در نهایت اینکه این زندگی شماست، پس چرا این فرصت را در اختیار دیگران قرار می دهید تا روی زندگی شما حاکم باشند؟

در خاتمه این نکته که: «شادترین مردم کسانی نیستند که لزوما بهترین چیزها را داشته باشند، بلکه افرادی هستند که قدر امکاناتی را که دارند می دانند.»

خانم ها!

خانم ها! 6 کاری که در یک رابطه نباید انجام دهید

1- به همسرتان بی احترامی نکنید و در عین حال انتظار نداشته باشید که او به شما احترام بگذارد.
روابط قوی مستلزم وجود احترام است. شما باید با مردتان به گونه ای رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود.

2- انتظار نداشته باشید که او بخاطر شما تغییر کند.
هر کسی ایراداتی دارد. با سخت کوشی و کمی آگاهی تغییرات مورد نظر را می تواند بوجود آورد. البته آن دسته از ایرادات و و مشکلاتی که قابل تغییر باشند.به گزارش پرشین وی ، مردان مانند حیوانت خانگی نیستند که بتوانید آنها را دست آموز کنید. آنها هم انسان هستند و برای خود شخصیت مستقلی دارند. اگر همسر شما عادت دبدی دارد که شما از ابتدای آشنایی تان در او دیده بودید، فکر نکنید که می توانید او را عوض کنید.هیچکس بخاطر دیگری نمی تواند تغییر کند.

3- هیچوقت به احساسات همسرتان شک نکنید.
هیچکدام از ما نمی توانیم با اطمینان بگوئیم که طرف مقابل ما برای همیشه عاشق ما می ماند یا نه!ما در سر طرف مقابل مان نیستیم.نمی توانیم آن چه که او احساس می کند را احساس کنیم.نمی توانیم ذهن کسی را بخوانیم یا بدانیم به چه چیزی فکر میکند. اما باید در مورد احساسات مان به یکدیگر اعتماد کنیم.به یکدیگراحترام بگذاریم تا اعتماد و احترام ببینیم.

4- هیچوقت سر هیچی دعوا نکنید!
بعضی اوقات افراد از مسائل کوچک و بی اهمیت ناراحت شده و دعوا راه می اندازند. زمانیکه احساس کردید از چیزی عصبانی شده اید و الان است که دعوا راه بیندازید ، به زمان عقب برگردید و موقعیت را بدور از احساسات بررسی کنید. سپس تا عدد 10 بشمارید ، مطمئنا کمی آرام تر می شوید.

5- هیچوقت از شنیدن حقیقت ناراحت نشوید!
شنیدن حقیقت همیشه آسان نیست ، اما لازمه داشتن رابطه ای خوب و صمیمانه است. اگر مرد شما به شما چیزی گفت که شما از شنیدن آن ناراحت و عصبی شدید ، به عقب برگردید و موقعیت را بررسی و تجزیه و تحلیل کنید. اما باید بدانید که مرد شما باید با شما روراست باشد و شما هم با خودتان روراست باشید.

6- به دوستان همسرتان حسادت نکنید.
همسر شما نمی تواند همه لحظات زندگی اش را با شما بگذراند. حتی اگر او هم این کار را بکند شما بعد از مدتی خسته و کلافه می شوید! هر کدام از شما نیاز دارید که مدتی را با دوستان تان باشید. پس اگر همسرتان خواست که مدتی با دوستانش باشد ناراحت نشوید.

دلـت را بتـکان ...  

دلـت را بتـکان ... 




غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین


بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...


دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت ...


باز هم محکم تر از قبل بتکان

تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!


حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند ...


کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟


حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال "او"ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا


و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...

خـانه تـکانی دلـت مبـارک

 

نخند

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب.
نخند!

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند!

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هر صبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس،

به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و درکوچه ها جار می زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که با کیفی بر دوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگری در یک نمایش تاتر،

نخند، نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند!

آدمهایی که هر کدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بار می برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جار می زنند،

سرما و گرما می کشند،

و گاهی خجالت هم می کشند ...،
بیائیم و هرگز به دیگران نخندیم و زمانی لب به خنده باز کنیم که خودمان را
در شادی و خوشبختی دیگران سهیم بدانیم و بقولی
"
به دیگران نه، ولی با دیگران بخندیم"

عمـرتان را زیبـا سپـری کنیـد

 عمـرتان را زیبـا سپـری کنیـد


روزهای شما، زندگیتان را می‌سازد. اگر روزهایتان را خوب و شاد سپری کنید عمرتان زیبا خواهد گذشت. برای لذت بردن از زندگی باید سعی کنیم از اتفاقات روزمره و ساده حداکثر استفاده را کرده و آنها را به کام خود شیرین کنیم. برای این‌که در زندگی همیشه شاد و راضی باشید می‌توانید به راهکارهای زیر عمل کنید. مطمئن باشید که انجام این کارها زیاد سخت نیست و به امتحانش می‌ارزد.


1. زیبایی را ستایش کنید.
هر روز ما با انواع زیبایی در اشکال و فرم‌های مختلف روبه‌رو می‌شویم و جای بسی تاسف است که این زیبایی‌ها برای بسیاری از مردم به صورت عادت درمی‌آیند، به طوری‌که حتی دیگر آنها را نمی‌بینند. دوباره به مردم، گیاهان، وسایل، ساختمان‌ها و چیزهایی که در اطرافتان است نگاه کنید و لحظه‌ای را به ستایش و تقدیر از آنها بپردازید و سعی کنید ببینید که چه چیزی آنها را اینقدر خاص کرده است.



2. لبخند بزنید.

اگر لبخند نزنید یعنی تمام روز خود را هدر داده‌‌اید. این حرف بیهوده‌ای نیست. هرگز خود را آنقدر مشغول نکنید که فرصت خندیدن پیدا نکنید یا آنقدر جدی نباشید که مانع لبخند زدن شما شود. در عوض اطراف خود را با افراد شاد پر کنید.



3. به طبیعت بروید.

طبیعت یک شفادهنده فوق‌العاده اضطراب و نگرانی‌های زندگی مدرن است. خوردن ناهار در پارک، قدم زدن در حیاطی پر از گل و گیاه یا دیدن غروب خورشید مثال‌هایی ساده برای لذت بردن از طبیعت در طول روز هستند.



4. با اطرافیان ارتباط برقرار کنید.

در بیشتر موارد طرز ارتباط ما با افراد پیرامونمان بیشترین شادی را در زندگی به ما می‌دهد. شاید بهترین راه لذت بردن از کار، به جای ارتقای شغلی، داشتن ارتباطات خوب با همکارانتان باشد که می‌تواند در ایجاد لذت در شما بسیار موثر باشد.



5. برای خود لذت‌های ساده ایجاد کنید.

نوشیدن یک فنجان چای داغ، بازی با پسر ۸ ماهه‌تان یا پختن یک غذای عالی؛ شاید اینها فعالیت‌های خیلی هیجان‌آوری به نظر نرسند، اما برای خیلی از افراد می‌تواند ایجاد شادی و نشاط کند. یک لحظه بایستید و به این فعالیت‌های ساده روزمره توجه کنید. خواهید دید که با انجام این فعالیت‌ها، زندگیتان لذت‌بخش‌تر خواهد شد.



6. یاد بگیرید.

بین یادگیری مطالب و چیزهای جدید و شادی ارتباطی قوی برقرار است. برای ایجاد این ارتباط باید مغز خود را وادار کنید تا هر روز چیز جدیدی یاد بگیرد. مثلا در راه رسیدن به منزل از محل کار یا بالعکس فرصت خوبی برای یادگیری است. می‌توانید از روزنامه، مجله، کتاب‌های جیبی یا حتی نوارهای آموزشی به این منظور استفاده کنید.



7. صبح و شب خود را تغییر دهید.

آیا صبح‌ها با عجله آماده شده و از منزل خارج می‌شوید؟ آیا شب‌ها تلویزیون را خاموش کرده و مستقیما به رختخواب می‌روید؟ مزایای فراوان یک تغییر کوچک در زندگی روزمره را می‌توانید تجربه کنید. مثلا صبح‌ها می‌توانید یک‌ساعت زودتر بیدار شوید و وقتتان را صرف خودتان کنید یا به مطالعه یا ورزش بپردازید. شب‌ها قبل از خواب هم می‌‌توانید روزتان را مرور کرده و یا مدیتیشن انجام دهید.



8. موفقیت‌های خود را جشن بگیرید.

در طول روز مطمئنا به موفقیت‌های کوچکی دست می‌یابیم. شاید شما با یک مشتری بداخلاق به صورت موفقیت‌آمیزی ارتباط برقرار کرده و موفق به فروش کالاهایتان شده باشید یا سر کار از شما تعریف شده باشد. اینها اتفاقاتی نیستند که ارزش جشن گرفتن داشته باشند اما چرا لحظه‌ای را صرف تشویق خودتان نمی‌‌کنید؟ تجربه‌تان را با یک فرد دیگر شریک شوید و به خودتان یک ناهار لذیذ هدیه دهید یا خود را از نظر روحی تشویق کنید.



به جز راه‌هایی که در بالا گفته شد یک تکنیک دیگر به نام "شادی هر روزه" وجود دارد که بسیار موثر بوده و راهی است برای این‌که زندگی را واقعا زندگی کنید. این روش به شما می‌آموزد به یاد بیاورید امروزی که در حال زندگی در آن هستید می‌‌تواند شاد باشد و بنابراین شما تشویق می‌شوید که امروزتان را شاد ‌شاد بگذرانید. این بدین معنا نیست که روزتان را طوری بگذرانید که گویی فردایی وجود ندارد. برنامه‌ریزی برای آینده بسیار مهم است اما مهم‌تر این است که به خاطر فردا، امروزتان را نادیده نگیرید. به یاد داشته باشید که تنها راه رسیدن به آینده‌ای خوب عبور از یک سری از این "امروز"هاست.


آری، آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست

۱۳ راه مقابله با بی حوصلگی بعدازظهر در محل کار

۱۳ راه مقابله با بی حوصلگی بعدازظهر در محل کار

آیا تا به حال به این نکته توجه کرده اید که در ساعاتی از روز در محل کار، رخوت و بی حوصلگی بر شما حاکم شده و توان انجام کارها را به صورت مناسب و پویا ندارید ؟ آیا این احساس رخوت بیشتر در ساعات بعد از ظهر برای شما اتفاق می افتد ؟

خستگی و کسالت در ساعات بعد از ظهر، یک پدیده رایج در بین افراد است که اگر بتوان بنحوی بر این احساس غلبه کرد، می توان به شکلی پویاتر و با بازدهی بیشتر در ساعات بعد از ظهر در محیط کار حضور داشت. در ادامه به ۱۳ روش موثر برای غلبه بر این پدیده اشاره می کنیم.
۱- به مدت ده دقیقه محل کار خود را ترک کرده و در فضای آزاد زیر نور آفتاب بنشینید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
می توانید نهار خود را در فضای آزاد میل کنید و کمی پیاده روی نمائید. با این کار علاوه بر اینکه ویتامین D مورد نیاز بدن خود را از نور آفتاب جذب می کنید (که باعث جلوگیری از بروز پوکی استخوان و بسیاری از سرطان ها می شود)، مقدار ملاتونین تولید شده در بدن در طول روز را که به هورمون خواب مشهور است، کاهش می دهید که باعث رفع خواب آلودگی و رخوت می شود.
۲- در وعده نهار خود از پروتئین های انرژی زا به جای کربوهیدرات های انرژی بر، استفاده کنید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
تا می توانید از مصرف نان و مواد نشاسته ای که سرشار از کربوهیدرات ها هستند، اجتناب کنید. یک سالاد به همراه تخم مرغ آب پز که مقداری پنیر نیز به آن اضافه شده است، می تواند یک وعده غذایی مناسب و انرژی زا باشد.
۳- چای بنوشید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
چای و نوشیدنی های کافئین دار می تواند خستگی و رخوت را برطرف نماید و شما را شاداب سازد. بنابراین توصیه می  کنیم بسته های چای با طعم های مختلف و یک فنجان زیبای مخصوص در محل کار به همراه خود داشته باشید و نوشیدن چای را جزء برنامه های روتین عصرانه خود قرار دهید و از آن لذت ببرید. البته چنانچه می خواهید خواب شبانه خوبی داشته باشید، مصرف چای غلیظ و قهوه را در ساعات نزدیک به غروب کاهش دهید.
۴- میز کار خود را تمیز کنید و ایمیل هایتان را مرتب نمائید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
از آنجا که تمیز کردن میز کار و فعالیت های مشابه آن، نیاز به تمرکز زیاد و یا فکر کردن ندارند، می تواند در زمانی که شما احساس رخوت و بی حوصلگی می کنید شما را سرگرم کند و مرتب شدن میز کارتان، می تواند برایتان انرژی زا و فرح بخش باشد.
۵- از یک دوست صمیمی یا اعضای خانواده خود یاد کنید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
پنج دقیقه تماس تلفنی با یک دوست صمیمی، همسر، پدر، مادر و یا هریک از اعضای خانواده، می تواند انرژی دوباره برای انجام کارها را به شما بدهد.
۶- یک قطره عرق یا روغن نعناع کف دست خود بریزید!
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
بوی نعناع یکی از رایحه های انرژی زاست. یک قطره عرق یا روغن نعناع را کف دست خود ریخته و دستان خود را به هم بمالید و بعد با دست صورت خود را مالش دهید.
۷- حرکات کششی انجام دهید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
دستان خود را در هم قفل کرده و بدن خود را به سمت جلو، بالا و عقب کشیده و نفس عمیق بکشید. این حرکات را تا دو دقیقه تکرار کنید.
۸- تکه ای شکلات میل نمائید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
شکلات علاوه بر اینکه حاوی مقادیر زیادی کافئین است که تاثیر مستقیم بر رفع خستگی و شادابی فرد دارد، دارای ارزش غذایی بالایی نیز می باشد. شکلات جزء خانواده آجیل ها محسوب می شود که مقادیر بالایی چربی سالم، آنتی اکسیدان، فیبر و منیزیوم برای بدن فراهم می کند.مصرف شکلات برای بیماران قلبی نیز توصیه می شود.
۹-  آدامس بجوید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
جویدن آدامس طعم دار مانند آدامس نعنایی تند می تواند به شادابی شما کمک کند. همچنین جویدن آدامس غدد بزاقی دهان را تحریک کرده و بزاق بیشتری تولید می شود که منجر به تمیز شدن دهان و از بین رفتن باکتری ها می گردد. توصیه می شود تا حد امکان از آدامس بدون شکر استفاده شود.
۱۰- فعالیت های گروهی انجام دهید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
ما انسان ها موجودات اجتماعی هستیم و تعامل با دیگران باعث شادابی و سرزندگی ما می شود. بنابراین یک فعالیت اجتماعی هیجان انگیز که با دیگر همکاران در طول روز انجام می شود، می تواند انرژی زا و مفید باشد.
۱۱- به مدت ده دقیقه ورزش های ایزومتریک انجام دهید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
منظور از ورزش های ایزومتریک، حرکاتی است که در آن ماهیچه های بدن را منقبض و سفت کرده و نگه می داریم. به عنوان مثال بازوی خود را به سمت بیرون کشیده، بالا ببرید و به مدت ۵ تا ۱۰ ثانیه نگه دارید. این حرکات را می توانید با عضلات کتف، سینه، شکم، شانه ها و کمر انجام دهید.
۱۲- یک گیاه رزماری در محل کار خود نگه دارید.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
مطالعات نشان داده که رایحه رزماری انرژی زا است و باعث شادابی می شود. علاوه بر این نگهداری یک موجود زنده و در حال رشد در محیط، باعث ارتقاء روحیه و شادابی می شود. یک برگ کوچک از این گیاه را با دست فشار دهید تا رایحه آن در محیط پخش شود.
۱۳- یک اسنک عصرانه میل کنید که گردش خون را در بدنتان بهتر کند.
13-ways-to-beat-the-afternoon-salemzi
یک اسنک که ترکیبی از پروتئین، فیبر و کربوهیدرات می باشد می تواند قند خون شما را بالا برده و به مدت طولانی بالا نگه دارد. از خوردن موادی که سرشار از گلیسرین هستند اجتناب کنید زیرا برای مدت کوتاه قند خون را بالا می برند و بعد از آن به شدت افت می کند.
امیدواریم با بکارگیری موارد بالا بعد از ظهرهایی شاداب و پر انرژی را در محل کار تجربه کنید.

یک شب با زنی دیگر  

                             یک شب با زنی دیگر





 پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد.

زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم مادرم بود که 19 سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن 3 بچه باعث شده بود که من فقط در موارد اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم.

آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی شبانه و یا یک دعوت غیرمنتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسید بسیار دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده لذت خواهد برد.

آن جمعه پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم کمی عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود کتش را پوشیده بود و جلوی در ایستاده بود، موهایش را جمع کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود. با چهره ای روشن همچون فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین میشد گفت که به دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند.

ما به رستورانی رفتیم که هر چند لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود. پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری خاطرات گذشته به من نگاه میکند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم او بود که منوی رستوران را میخواند.

من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسیده که تو استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم. هنگام صرف شام گپ و گفتی صمیمانه داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدرحرف زدیم که سینما را از دست دادیم…

وقتی او را به خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا دعوت کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا شام بیرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم تصور کنم.

چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله قلبی شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم.

کمی بعد پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید. یادداشتی هم بدین مضمون بدان الصاق شده بود: نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی هزینه را برای 2 نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آنشب برای من چه مفهومی داشته است، دوستت دارم پسرم.

و در آن هنگام بود که دریافتم چقدر اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها اختصاص دهیم...

 

هیچ چیز در زندگی مهمتر از خانواده نیست.

زمانی که شایسته عزیزانتان است به آنها اختصاص دهید زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود.

این متن را برای همه کسانی که والدینی مسن دارند بفرستید. به یک کودک، بالغ و یا هرکس با والدینی پا به سن گذاشته.


                         امروز بهتر از دیروز و فرداهای ناشناخته است.

کارهای لذت بخش در اوقات بیکاری

اوقات بیکاری فرصت ارزشمندی است برای کشف استعدادهای نهفته خود یا شناسایی توانمندی هایی از ذهن و روح و جسم مان که از آن ها بی خبریم. علاوه بر این می توان با استفاده از شیوه های مختلف از اوقات بیکاری برای التیام روح و جسم و رفع خستگی و کسالت استفاده کرد. بی بهره گذاشتن اوقات بیکاری، دست ردی است به فرصتی که خداوند و طبیعت او در اختیار ما گذاشته اند.
مهم این نیست که ما کدامین راه از فرصت های اهدایی خداوند را استفاده کنیم، مهم این است که اوقات بیکاری ما راهی باشد برای بهتر شدن ما. این بهتر شدن می تواند در نقطه از وضعیت وجودی مارا ارتقا دهد. سلامت و شادابی جسم و روح، ارتقای سطح دانش و اطلاعات، بهبود و افزایش مهارت های فردی، آشنایی با شگفتی های جهان و از همه مهم تر شناخت بیشتر خداوند و به دست آوردن رضایت او، از جمله ویژگی هایی هستند که می توان به جای عادت بی ثمر "وقت گذرانی" به کار برد. وقت گذرانی مزیتی ندارد و تنها آدمی را به بیراهه یا سکون می کشاند. روح و جسم انسان را تحت تاثیر خود ضعیف می نماید و عقل را کوچک می کند. اوقات فراغت لحظات مناسبی برای شناخت جوانب مختلف خلقت است.
تنوعاتی از موضوعات متفاوت که با شناخت آن ها احتمال دارد استعداد و توان نهفته خود را در آن بیابیم، به کار بگیریم و موفق تر از قبل گردیم. این کار نه تنها کسالت، بی انگیزگی وقت گذرانی را از بین می برد و موجب شادی و نشاط انسان می شود، بلکه تصاویر مهیج و جذابی از ما و دنیای اطرافمان را بر ما آشکار می سازد. در این هنگام احساس آدمی جایگاهی تازه می یابد و ذهن او از فراز شکوفاهی و خلاقیت به جهان می نگرد.
احساس مفید بودن قشنگ ترین حسی است که در این مواقع وجدان انسان را آسوده خاطر می سازد و او را از تجربه این لحظات خرسند می نماید. تنوعات اوقات فراغت قشنگ ترین و جذاب ترین این تنوعات وارد شدن به دنیای هنر و علم و ورزش در حدی فراتر از آماتوری می باشد.
نواختن سازهای مورد علاقه، سرودن ترانه، آواز خواندن یا رو آوردن به موضوعات علمی و صنعتی یا شناخت بیشتر تکنولوژی از طریق مطالعه تحقیق و آموزش یا راه هایی از این قبیل، شرکت در ورزش های همگانی مانند راه پیمایی و کوهنوردی یا تمرین ورزش های مورد علاقه.
اگر ورزشکار نیستید و علاقه ای به ورزش های همگانی یا سنگین ندارید، بهتر است از زاویه تنوع و تفریح به ورزش های مختلف بنگرید، مانند: بدمینتون، والیبال، بستکتبال و غیره. سعی کنید به اتفاق اطرافیان این ورزش ها را به عنوان بازی های تفننی تجربه کنید. شاید در ابتدا اقدام به انجام چنین اعمالی سخت و کسالت آور باشد اما به محض ورود به دنیای آن ها حس و حال شما هم تغییر یافته و از این لحظات شگفت آور استقبال می کند، البته این امر مستلزم این است که دیدگاه شما در این زمینه همراه اعمالتان باشد و تفکر منفی و بازدارنده در ذهن خود نپرورانید.
گذر در دنیای اطلاعات در عصر ارتباطات که اینترنت به همراه موتور جستجوگر گوگل و پایگاه قوی اطلاعاتی مانند ویکی پدیا در دسترس است به راحتی می توان به هر موضوعی واقف شد. از این طریق شخصیت های معروف، مکان های مختلف و اصطلاحات علمی و هر موضوع جذاب و مشهور دیگری که به نوعی اطلاعات عمومی به حساب می آید، را جستجو کنید و در مورد آن ها اطلاعات جامعی به دست آورید.
قوه طنزپردازی خود را قوی کنید با گشتی در دنیای طنز و کمدی، قوه طنزپردازی خود را تقویت کنید و سعی کنید با ساختن جملات خنده دار و جذاب، خلاقیت خود را در این زمینه بالا ببرید. خندیدن و خنداندن دیگران یکی از روش های مطلوب در ارتباطات جمعی و جذب دیگران است، علاوه بر اینکه خنده لحظات شادی را به ارمغان می آورد و خیلی از مشکلات را از بین می برد.
سفر کنید... بله، درست است حق با شماست! معذرت می خواهم! حتما به این فکر می کنید که سفر هزینه دارد،زمان لازم دارد و هزار نه! چندین مشکل دیگر. اما سفرهای کوتاه مدت و یک روزه به شهرها و روستاهای اطراف محل سکونت و گه گاه در زمان پولداری! به کشورهای مجاور و اطراف، سبب می شود تا شما آداب و رسوم، فرهنگ، زبان، موقعیت های مختلف اجتماعی را ببینید و بشناسید. همین موارد در پاره ای از اوغات زندگی افراد را با تغییرات چشمگیری مواجه می کند، پس بهتر است که تجربه کنید.
به دل طبیعت بروید مشاهده آفریده های خداوند، دقت و توجه به شکل ظاهری آن ها، آشنایی با فواید و معایبشان و چگونگی خلقت آن ها، یک نوع شکرگذاری از خداوند بابت خلقت زیبایش است. علاوه بر این، دایره شناخت و توجهات خود را گسترش می دهیم و اطلاعات جامعی از دنیای اطراف به دست می آوریم. هر فصل و هرماه از سال رنگ و بوی خودش را دارد و اگر به دقت تغییرات متوالی آن ها را مشاهده کنید، متوجه می شوید که ارزش توجه و دقت نظر را، بیش از هر سرگر می دیگری خواهد داشت. به کوه و بیابان، جنگل و چمنزار، شنزار و شوره زار بروید و از شگفتیهای آن ها لذت ببرید، برف ها را با وجود خود لمس نمایید و گیاهان را تک به تک ببویید، مهارت های راه پیمایی و نورد در آن ها را به دست آورید و سعی کنید به زیبایی های طبیعت عادت کنید.
از لذت هایی که در هر مناطق و فصل های متفاوتی می توانید، بهره ببرید و تک تک آن ها را تجربه کنید. روشن کردن آتش در کوهستان شبی به یاد ماندنی تر از این خواهد بودکه نشستن کنار شومینه مصنوعی در آپارتمان را تکرار کنید.
 
از موزه ها، آثارباستانی، اماکن مذهبی دیدن کنید آشنایی با آداب سنن ایرانیان باستان و گذشتگان، تجارب و اطلاعات زیادی را به ما منتقل می کند، مشاهده ظروف، ابزارآلات یا بناهایی که از آن ها به یادگار مانده، فرهنگ و سنت افتخار آمیز پیشینیان ما را منعکس می کند که دانستن آنها برای یک ایرانی افتخار است. با حضور در اماکن مذهبی و سخن گفتن با حضرت حق، ذهن و روح خود را جلا دهید، خواسته هایتان را از او بخواهید و سعی کنید بیش از پیش به خواسته هایش عمل کنید. با این کار همیشه یاد خدارا در دل خود زنده نگه می دارید.
پای درد و دل مستمندان بنشینید صحبت با مستمندان و گوش دادن به درد و دل آن ها مزایای زیادی دارد. اول از همه، با مشکلات و ناملایمات زندگی دیگران آشنا می شوید و بیشتر از قبل ارزش و سلامت زندگی خود را درک می کنید. با ابراز احساسات به فرد مستمند، مرحمی بر روی زخم های او خواهید بود و در آخر هم شاید دلتان به رحم آمد و یاد خدا افتادید و سعی کردید تا به او کمکی بکنید که این از همه مهم تر است.
به قبرستان، آسایشگاه سالمندان، بهزیستی و بیمارستان بروید. به قبرستان می رویم تا عاقبت خود را از یاد نبریم، جسم کفن پوش را می بینیم تا متوجه شویم این تنها چیزی است که در تاریکی قبر ما را همراهی می کند. به آسایشگاه سالمندان می رویم تا بی محبتی و نامهربانی فرزندانی را جبران کنیم که پدران و مادرنشان چشم به راه ما هستند، یا اینکه در آن جا لحظه ای فرزند سالخورده ای بی کس و کاری م شویم که طعم مهر و محبت را از یاد برده است . بهزیستی مکانی است که لحظه ای پدر و مادر کودکی بی سرپرست می شویم و هدیه ای به دستان کوچکش ارزانی می دازیم. با رفتن به بیمارستان بدن سالم مان را به یاد می آوریم و لحظه ای مسکن درد بی نوایی می شویم. در مجموع خدارا نزدیک تر حس می کنیم و آفریده های او را بیشتر می شناسیم.
 
از استخر و شهربازی و تفریحات مدرن غافل نشوید. طراوت و شادابی که درون آب وجود دارد بر همگان آشکار است، رفتن به شهربازی و بازی کردن در آن جا لحظات شاد خاطرات کودکی را زنده می کند و گذشته مارا به یادمان می آورد، بهترین فرصت است که خود را پیدا کنیم، ببینیم که بودیم و حال که شده ایم. هر تفریح سالم را تجربه کنید لذتی که در آن ها وجود دارد به هیچ عنوان قابل مقایسه با هزینه هایش نیست، به شرط آن که کلاه سرتان نرود! کارهایی را که دوست دارید، حتی برای یک بار هم که شده تجربه کنید، نه! نه، صبر کنید، منظورم کارهای شرعی و قانونی بود!!
و در آخر یک جمله عاشقانه به پدر و یا مادر خود بگویید، بله ممکنه سخت باشه ولی قرار شد که تجربیات جدید کسب کنیم یعنی قرار شد خودمون رو توی یک موقعیت جدید قرار بدیم که تا به حال قرار نگرفته بودیم ،مطمئن باشید که تجربه خوبی خواهد بود در ضمن خاطره خوبی هم خواهد شد.

 

زبان بدن خواستگارتان او را لو مي‌دهد

اگر مي‌خواهيد بدانيد آيا همكار يا همكلاسي‌تان به‌زودي از شما خواستگاري مي‌كند يانه به نشانه‌هاي رفتاري او دقت كنيد. مي‌توانيد از حركات او بفهميد كي زمان خواستگاري است. پس معطل نكنيد تمام نشانه‌هاي رفتاري يك مرد عاشق اينجاست.
شايد براي خيلي از خانم‌هاي مجرد پيش آمده باشد كه احساس كنند يكي از همكاران در سر كار يا يكي از همكلاسي‌ها در دانشگاه به‌زودي از آن‌ها خواستگاري مي‌كند اما همين سوال كه احتمالا كي او به خواستگاري مي‌آيد مي‌تواند دوران پرتنشي رابسازد، اگر مي‌خواهيد بدانيد آيا همكار يا همكلاسي‌تان به‌زودي از شما خواستگاري مي‌كند يانه به نشانه‌هاي رفتاري او دقت كنيد. مي‌توانيد از حركات او بفهميد كي زمان خواستگاري است. علاوه‌بر اين‌ها بعد از خواستگاري و در دوران آشنايي نيز مي‌توانيد با خواندن رفتارهاي خواستگارتان بفهميد كه آيا شما را پسنديده است يا نه؟ پس معطل نكنيد تمام نشانه‌هاي رفتاري يك مرد عاشق اينجاست.



ناخودآگاه با شما حرف مي‌زند

وقتي چشم در چشم مي‌شويد او كمي سرش را به سمت راست يا چپ كج مي‌كند. 

رمزگشايي اين رفتار: كج‌كردن سر يك حركت كاملا ناخودآگاه در مردان است كه وقتي نسبت به زني احساس نزديكي مي‌كنند از خود نشان مي‌دهند. اين حركت و ژست را زماني مردها نشان مي‌دهند كه به زني علاقه‌مند شده‌اند ولي خودشان اين شجاعت را ندارند كه جلو بروند و علاقه‌شان را ابراز كنند و از او خواستگاري كنند. در واقع او با كج كردن سر، خود را آسيب‌پذير نشان مي‌دهد تا خود را در دسترس نشان دهد شايد جالب‌تر به نظر برسد. اگر همكار يا همكلاسي‌تان هنگام صحبت و درحالي‌كه ارتباط چشمي برقرار كرده گردنش را كج كند، احتمالا به‌زودي از شما خواستگاري خواهدكرد. 

در واقع وقتي مردي انگشتان پنجه پاهايش را به سمت هم متمايل مي‌كند، يعني مي‌خواهد درباره موضوع مهمي مثل ازدواج صحبت كند، در اين مواقع بهتر است بيشتر ساكت باشيد تا او فرصت كند درخواست ازدواجش را مطرح كند



وقتي مردي مي‌خواهد خواستگاري كند!

درحالي‌كه ايستاده يا نشسته است پنجه پاهايش به سمت هم است(پنجه پاها را به سمت داخل مي‌گذارند)

رمز گشايي اين رفتار: به احتمال زياد شما طرف مقابل را عصبي و دستپاچه كرده‌ايد، اين رفتار نشان‌دهنده اعتماد به نفس نداشتن اوست، به همين  دليل اگر همكار يا همكلاسي‌تان هنگام صحبت چنين ژستي گرفت، يعني نسبت به شما احساس تمايل دارد ولي هنوز آنقدر اعتماد به نفس ندارد كه از شما خواستگاري كند، او احتياج دارد تا از علاقه شما نسبت به‌خودش مطمئن شود. اگر هنگام صحبت وقتي او دستپاچه است چند دقيقه با او دوستانه رفتار كنيد و به‌طور غيرمستقيم اشتباهاتش را به او بفهمانيد،  بعد از مدتي او راحت‌تر خواهد شد و حتي ممكن است درخواست ازدواجش را نيز مطرح كند.  در واقع وقتي مردي انگشتان پنجه پاهايش را به سمت هم متمايل مي‌كند، يعني مي‌خواهد درباره موضوع مهمي مثل ازدواج صحبت كند، در اين مواقع بهتر است بيشتر ساكت باشيد تا او فرصت كند درخواست ازدواجش را مطرح كند.



مردها با شانه‌هاي‌شان هم حرف مي‌زنند 

وقتي به شما نگاه مي‌كند خيلي سريع شانه‌هايش را به سمت بالا جمع مي‌كند و به سمت جلو مي‌دهد.

رمزگشايي اين رفتار: در اين حالت احتمالا شما حركتي انجام داده‌ايد كه توجه او به سمت شما جلب شده‌است. وقتي مردي رفتارهاي يك خانم را تحسين مي‌كند در واقع او را مورد مناسبي براي ازدواج مي‌داند و به همين دليل در اين مواقع كاملا ناخودآگاه شانه‌هايش را به سمت جلو مي‌آورد و جمع مي‌كند، اين حركت در مردان نشان‌دهنده محبت عميقي است كه در دل دارند و دوست دارند به نوعي آن را ابراز كنند. ‌حتي در زندگي زناشويي نيز وقتي مردي از همسرش حركتي تحسين آميز مي‌بيند ولي غرورش اجازه نمي‌دهد آن را ابراز كند شانه‌هايش را به سمت جلو جمع مي‌كند، در اين مواقع مي‌توانيد براي خوشحال كردن همسرتان، شما نيز به‌طور كلامي علاقه خود را به او نشان دهيد. 



حركت‌هاي دهان قبل از كلام حرف مي‌زنند!

قبل از پاسخ به سوالي كه شما از او پرسيده‌ايد يا وقتي در حال صحبت است، لب‌هايش را جمع مي‌كند و به هم فشار مي‌دهد. 

رمزگشايي اين رفتار: اين حركت نشانه‌اي روشن از اين است كه طرف مقابل شما تمام حقيقت را به شما نمي‌گويد، در واقع با اين حركت او مي‌خواهد به‌خود زمان بدهد تا پاسخ يا حرفي مناسب پيدا كند. به همين دليل حرفي كه بعد از اين حركت از او مي‌شنويد، نمي‌تواند كاملا دقيق و درست باشد و حتي ممكن است كاملا اغراق شده هم باشد. در اين حالت احتمالا او مي‌خواهد شخصيت خود را در مقابل شما بزرگ‌تر از آنچه هست نشان دهد و شما را آماده كند تا به درخواست ازدواجش جواب مثبت دهيد. به‌خصوص اگر او در حال صحبت درباره خودش است و مي‌خواهد خود را توصيف كند تا شما را تحت‌تاثير قرار دهد، به حس‌هاي زنانه‌تان اعتماد كنيد؛ آن‌ها به شما مي‌گويند طرف مقابل در كجاها دروغ مي‌گويد اما اگر اين حركت را زماني انجام داد كه مي‌خواست شما را درباره موضوعي بزرگ مثل درخواست ازدواجش قانع كند، حواس‌تان را كاملا جمع كنيد تا مبادا تصميمي غيرعقلاني بگيريد. البته اشتباه نكنيد اين حركت نشانه حقه‌بازي طرف مقابل نيست او فقط فكر مي‌كند كه اگر صادق باشد شما حرفش را باور نمي‌كنيد.



وقتي هنوز به نتيجه قطعي نرسيده‌است!

پشت دست‌هايش به سمت شماست، دست‌هايش را جمع كرده و روي ميز گذاشته به‌طوري كه كف دست‌هايش را نمي‌بينيد. 

رمزگشايي اين رفتار: وقتي كف دست به سمت پايين است به‌طوري كه ديده نشود نشان‌دهنده آن است كه فرد موضوعي را پنهان مي‌كند، وقتي خواستگار شما تنها پشت دست‌هايش را به شما نشان مي‌دهد يعني كمي حالت دفاعي به‌خود گرفته است و مي‌خواهد نشان دهد كه شخصيتي قوي دارد و قصد دارد به‌طور موقت توازن را به رابطه بازگرداند.  به همين دليل بهتر است در اين حالت به حرف‌هاي او بيشتر گوش دهيد مثلا انتخاب محل صحبت يا غذا يا. . .  را به او بسپاريد.  وقتي براي نخستين بار با خواستگارتان بيرون مي‌رويد و او مرتب كف دست‌هايش را از شما پنهان مي‌كند به اين معناست كه مي‌خواهد مرزها را كاملا حفظ كند تا به شناخت كافي از شما برسد به همين دليل كاملا رسمي و همانند قرارهاي كاري رفتار مي‌كند و تا وقتي كه از جواب مثبت شما مطمئن نشود، همين رفتار رسمي را حفظ مي‌كند. 



وقتي دست‌هايش را بين موهايش مي‌برد

رمزگشايي اين رفتار: وقتي مردي چنين رفتاري مي‌كند در واقع مي‌خواهد براي فرد مقابل زيبا‌تر به‌نظر برسد. معمولا زن‌ها براي اين‌كه زيبا‌تر به‌نظر برسند راه‌هاي زيادي دارند ولي مردها نه، تنها راه آن‌ها براي زيباتر به‌نظر رسيدن، موهاي‌شان است. چون موها بيشتر از همه در چهره به چشم مي‌آيند و به راحتي مي‌توانند حالت بگيرند. اگر در مرحله آشنايي براي ازدواج هستيد و براي نخستين بار است كه با خواستگارتان بيرون مي‌رويد، اگر خيلي به موهايش نرسيده و كاملا مدلي معمولي دارد و كلاهي بر سر گذاشته است يعني مي‌خواهد خود را باهوش و زيرك نشان دهد.  البته اگر هم با نامزد يا شوهرتان بيرون رفته‌ايد و او براي قرار با شما حسابي موهايش را مرتب كرده‌است، به او بفهمانيد كه از مدل موهايش لذت مي‌بريد چون اين كار در رابطه شما تاثير بسياري دارد.



ببينيد كجا مي‌ايستد؟

اگر بيشتر اوقات سعي مي‌كند به نوعي كنار شما بايستد.

رمزگشايي اين رفتار: بسيار پيش مي‌آيد كه در دانشگاه يا سركار،  دانشجويان يا همكاران به خاطر موضوعي دورهم جمع مي‌شوند، اگر در اين مواقع هميشه يكي از همكلاسي‌ها يا همكاران‌تان سعي مي‌كند خود را به شما نزديك كند و در كنار شما بايستد اين  مي‌تواند نشان‌دهنده توجه او به شما باشد. مردها قدرت خارق‌العاده‌اي براي رصد كردن رفتارهاي زن مورد علاقه‌شان دارند به‌خصوص اگر مردي هنوز از احساسش نسبت به زني مطمئن نباشد، سعي مي‌كند همه جا او را تحت نظر بگيرد و رفتارهاي او را كنترل كند بدون اين‌كه كسي متوجه شود ولي اگر كاملا از احساسش مطمئن باشد هر طور شده خود را سر راه زن قرار مي‌دهد و حتي سعي مي‌كند جلب توجه كند و با نگاهش موضوع را به او نشان دهد. 

تاهل خوب است، اگر راهش را بلد باشيد!

تاهل خوب است، اگر راهش را بلد باشيد!

زدواج براي هر مرد مجردي يك تصوير قشنگ است؛ يك آرزو كه سال‌ها منتظرش مي‌نشيند و در موردش رويابافي مي‌كند. اين تصوير روز‌به‌روز هم قشنگ‌تر مي‌شود تا اين‌كه يكي از همين سال‌ها تصميم مي‌گيريد به انتظارتان پايان دهيد و مرد خانه شويد. درست از همان لحظه‌اي كه مي‌خواهيد با صداي بلند اين تصميم‌تان را اعلام و موافقت زني را با اين آرزو جلب كنيد، نگراني‌ها شروع مي‌شود؛ نگراني‌هايي كه پيش از اين حتي فكر نمي‌كرديد سد راه ازدواج شما شوند. وقتي روز‌به‌روز به تعداد اين دردسرها اضافه شده يا شدت‌شان بيشتر ‌شود، ممكن است نااميد شويد و شما هم مثل خيلي‌هاي ديگر از ازدواج كردن فراري شويد اما فراموش نكنيد، خيلي راحت مي‌توانيد راه ديگري را در پيش بگيريد و از ازدواج همان رويايي را كه مي‌خواستيد بسازيد؛ يك روياي پر دردسر كه توانايي حل كردن مشكلاتش را داريد.


دردسر اول: هماهنگي‌هاي خانوادگي

وارد شدن به يك خانواده جديد، كنار آمدن با آرزوها، آداب و رسوم و انتظارات ساده نيست. شما از همان روزهاي اول ممكن است نگراني‌هايي را تجربه كنيد كه در دوره مجردي هيچ‌كدام‌شان را نداشته‌ايد. نحوه خواستگاري‌ كردن، نوع جشني كه مي‌خواهيد بگيريد و خيلي تصميم‌گيري‌هاي سخت‌تر و مهم‌تر همگي مي‌توانند براي شما به يك چالش تبديل شوند.

راه‌حل: سعي كنيد قبل از مذاكره با خانواده همسرتان باهم سنگ‌هاي‌تان را وا‌بكنيد. خود شما دوست داريد چطور ازدواج كنيد و به چه چيزهايي بيشتر اهميت مي‌دهيد؟ تصميمي مشترك با همسر آينده‌تان بگيريد و بعد مفصل در مورد حساسيت‌هاي خانواده يكديگر و آداب‌و‌رسوم‌شان گفت‌وگو كنيد. حالا سعي كنيد تصميمات‌تان را در قالب خانوادگي‌تان پياده كنيد. اگر در مورد بعضي موارد بايد مقاومت كنيد يا بجنگيد، هرگز همسرتان را به جنگ خانواده‌تان نفرستيد بلكه خودتان با آن‌ها مذاكره كنيد و تصميمات مشترك‌تان را به‌عنوان عقايد شخصي خودتان با خانواده در ميان بگذاريد. وقتي  هر دوي شما در جبهه خودتان جنگيديد و كمي از حساسيت‌ها را كم كرديد، مي‌توانيد خانواده‌ها را دور هم جمع كنيد و يك تصميم تعديل شده و خانوادگي در مورد آينده‌تان بگيريد.



دردسر دوم: حساب و كتاب‌هاي مالي

نگراني در مورد مسائل مالي و خرج و مخارج يك خانواده، يكي از نخستين نگراني‌هايي است كه قرار است تجربه‌اش كنيد. اگر شما يك آدم معمولي باشيد و بخواهيد روي پاي خودتان بايستيد اين نگراني مي‌تواند به يك استرس تبديل شود. پرداختن قبض‌ها، خرج خورد و خوراك، پوشاك، اجاره خانه، ‌مهماني‌ها و مسافرت‌ها حتي در ساده‌ترين شرايط هم مي‌تواند كمي بحران‌ساز باشد. به‌خصوص در ماه‌هاي اول كه هنوز برآورد دقيقي از اين هزينه‌ها نداريد. 

راه‌حل: قبل از اين‌كه پايه‌هاي زندگي‌تان را بسازيد، با همسرتان در مورد موضوعات مالي به توافق برسيد. اين توافق خيلي هم دقيق و غيرقابل تغيير نخواهد بود اما باز هم به شما در كم كردن تنش‌ها كمك خواهد كرد. هرگز روي آخرين قطره مانده در جيب‌تان برنامه‌ريزي نكنيد. در مورد سطح اوليه‌اي كه براي زندگي‌تان مي‌خواهيد بسازيد با هم به توافق برسيد. محله و ماشيني كه قرار است داشته باشيد، مكاني كه براي ماه عسل قرار است برويد و سهمي كه هر كدام از شما در مورد هزينه‌ها قرار است داشته باشيد را معين كنيد تا بعد از ازدواج با تنش كمتري روبه‌رو شويد.

دردسر سوم: عادت‌هاي عجيب‌و‌غريب همسرتان

هر آدمي را هم كه براي ازدواج انتخاب كنيد و هرچه‌قدر هم كه در موردش تحقيق كرده باشيد، باز هم نمي‌توانيد كاملا بشناسيدش. هر كدام از شما با عادت‌هاي متفاوتي وارد اين خانه مشترك خواهيد شد و ماه‌ها زمان لازم داريد كه بتوانيد با اين عادت‌ها سازگار شويد و قلق يكديگر دست‌تان بيايد.

راه حل: مهم‌ترين كاري كه مي‌توانيد براي كم‌كردن تنش‌هاي ماه‌هاي اول انجام دهيد، اين است كه قبل از زندگي زير يك سقف به تمام ويژگي‌هاي شخصيتي و رفتاري طرف مقابل‌تان حسابي فكر كنيد. شايد در اول راه فكر كنيد كه چطور مي‌توانيد با اين همه تفاوت‌ها كنار هم زندگي كنيد اما به زندگي‌تان زمان بدهيد و چند ماه بعد مي‌بينيد كه اين تفاوت‌ها چقدر كوچك و ناچيز است و در زندگي روزانه وجودشان اصلا عجيب‌و‌غريب نيست.



دردسر چهارم: انتظارهاي متفاوت

شما 2 آدم متفاوت هستيد، در 2 خانه متفاوت رشد كرده ايد‌ و قطعا نگاه شما در مورد وظايفي كه قرار است به‌عهده داشته باشيد تفاوت دارد. شايد در آغاز راه زياد شدن حجم وظايف‌تان و دغدغه‌هايي كه زندگي مشترك به شما تحميل كند بيشتر از ظرفيت‌تان باشد اما اگر قدرت مديريت زندگي‌تان را داشته باشيد خيلي زود توانايي شما هم به اندازه مسئوليت‌تان رشد خواهد كرد.

راه‌حل چهارم: انتظارات‌تان را با شرايط‌تان تطبيق دهيد. كار خانه و كار بيرون‌تان را هماهنگ كنيد و هر كدام‌تان سهمي از آن را بر عهده بگيريد. مهارت شما در انجام برخي كارها، علاقه‌تان به بعضي‌هاي ديگر و فرصت‌تان براي انجام بعضي كارها مي‌تواند دليل قانع‌كننده‌اي باشد كه بدون بحث و جنجال زحمت‌شان را بر عهده بگيريد و مرز‌بندي‌هايي مثل كارهاي زنانه و كارهاي مردانه را بدون جانب‌داري كنار بگذاريد.

دردسر پنجم:  تعقيب و گريز

خب... شما قرار نيست مدام روبه‌روي هم باشيد و از همه كارها و احساسات ديگري خبر داشته باشيد. مدتي كه بگذرد و شناخت‌تان از هم بيشتر شود، راحت‌تر مي‌توانيد از احساست طرف مقابل با خبر شويد و به او اعتماد كنيد اما در ماه‌هاي اول اگر بخواهيد زياده‌از‌حد سر از كار همسرتان در بياوريد و او را تحت فشار بگذاريد همه چيز خيلي زود به هم خواهد ريخت.

راه‌حل پنجم: به‌خاطر با خبر شدن از كارها و احساسات همسرتان تعقيب و گريز راه نيندازيد. بگذاريد مثل قبل زندگي‌اش را به شكلي طبيعي ادامه دهد و احساس نكند كه هميشه زير ذره‌بين قرار دارد. وقتي سر كار است يا مشغوليت ديگري دارد ثانيه‌به‌ثانيه به او زنگ نزنيد. شما با اين كارها نمي‌توانيد جلوي خيانت را بگيريد پس بيهوده آرامش زندگي‌تان را مختل نكنيد.



دردسر ششم: تفاوت‌ها

آدم‌هاي مختلف عقايد مختلف دارند و موضوعات مهم و حساس ممكن است از نگاه شما با نگاه همسرتان متفاوت باشد. بخشي از اين تفاوت‌ها را قبل از ازدواج درك خواهيد كرد اما بعد از ازدواج هم روز‌به‌روز به تعداد آن‌ها اضافه خواهد شد.

راه‌حل ششم: نخستين و مهم‌ترين كاري كه مي‌توانيد بكنيد انتخاب آدمي است كه حساسيت‌هايش براي شما قابل پذيرش باشد و به‌خاطر عقايدي كه دارد آزرده نشويد، اما باز هم‌چنين انتخابي نمي‌تواند همه مشكلات را حل كند. شما بايد سعي كنيد كه بعد از زندگي مشترك به ارزش‌ها، ‌عقايد و حساسيت‌هاي طرف مقابل‌تان احترام بگذاريد و نخواهيد كه شخصيت او را زير و رو كنيد و از طرف ديگر، نبايد بگذاريد كه در جريان زندگي به عقايد شما حمله شود يا اين‌كه كسي باورهايي كه يك عمر در شما بوده را به چالش بكشد.

فحش مانند مسكن عمل مي‌كند!

فحش مانند مسكن عمل مي‌كند!

با اين‌كه عجيب به‌نظر مي‌رسد اما محققان متوجه شدند فحش دادن واقعا مي‌تواند درد را در انسان كم كند اما اين روش در بين افرادي كه زياد اقدام به انجام اين كار مي‌كنند موثر نيست.
به گزارش برترین ها به نقل از ديلي‌ميل، در يك آزمايش محققان از تعدادي از داوطلبان خواستند تا آن‌جا كه مي‌توانند دست خود را در آب صفر درجه نگاه دارند. در اين بين بعضي از افراد در اين بين شروع به دشنام دادن كردند و گروه ديگر مجاز بودند هر كاري براي كاهش احساس درد خود انجام دهند. 

اين تحقيقات نشان داد نزديك به 73 درصد از افرادي كه فحش داده بودند، زمان طولاني‌تري توانستند دست خود را زير آب بسيار سرد قرار دهند اما در عوض اين كار در افرادي كه عادت به دشنام دادن كرده بودند اثر نداشت و آن‌ها نتوانستند درد را به‌مدت زيادي تحمل كنند.

محققان معتقدند دشنام دادن باعث فعال شدن قسمت‌هاي خاصي از مغز و ترشح مواد شيميايي مي‌شود كه تاثيري مشابه با داروهاي مخدر مانند مورفين دارند اما انجام زياد اين كار به‌تدريج حساسيت بدن نسبت به اين مواد شيميايي را كم مي‌كند و در نتيجه ديگر نمي‌توان از اين روش براي كاهش درد استفاده كرد.

دانشمندان معتقدند به‌دليل اثر آرام بخشي فحش دادن است كه اين كار بعد از گذشت صدها سال هنوز هم انجام مي‌شود.

اعترافات صمیمانه ميليونرها براي شما

اعترافات صمیمانه ميليونرها براي شما

خيلي‌ها دوست دارند ثروتمند باشند اما مسئله اين است كه خيلي‌ها راه دستيابي به ثروت را بلد نيستند. توصيه‌هاي موفق‌ترين و ثروتمندترين افراد جهان را درباره كسب درآمد بخوانيد و از اين روش‌ها براي دستيابي به موفقيت استفاده كنيد.



توان مالي خريد هرچيزي را دارم

پرآوازه‌ترين مربي رشد شخصي و كارآفريني

كساني كه براي مشاوره مالي در كلاس‌هاي آموزشي‌ام شركت مي‌كنند يك جمله مشترك را به زبان مي‌آورند:

« مي‌خواهم درآمدم بيشتر شود» اما وقتي از آن‌ها مي‌خواهم كارهايي كه براي درآمد بيشترشان انجام داده‌اند را فهرست كنند، هيچ جوابي براي‌شان ندارند. وقتي هيچ برنامه‌اي براي به دست آوردن پول بيشتر نداريد چطور انتظار ثروتمند شدن را در ذهن‌تان مي‌پرورانيد؟ يك باور مشترك ديگر هم در مورد اين افراد وجود دارد و آن جمله« من توان مالي ندارم» است. وقتي خانه مورد علاقه، اتومبيل رويايي يا يك دست لباس زيبا و كمي گران را مي‌بينيم بدون اين‌كه فكر كنيم مي‌توانيم به آن برسيم با خودمان مي‌گوييم:« خب من كه پول خريد آن را ندارم» و بوم! اينجاست كه روياها مثل يك بادكنك مي‌تركد. راه‌حل جادويي من براي ثروتمند شدن اين است كه تا مدت 30 روز هرچيزي را كه ديديد حتي اگر خيلي گران باشد را با اين جمله جايگزين كنيد: « من توان مالي خريد تو را دارم» و نتيجه كار را بعد از مدت يك‌ماه با چشمان‌تان ببينيد.



مجري ثروتمند و محبوب

پاهايم هنوز روي زمين است

زن ثروتمندي هستم و در حال حاضر مي‌توانم كارهاي بزرگي را با درآمدم انجام دهم اما رسيدن به چنين ثروتي را مديون يك چيز هستم و آن عشق و خدمت به همنوعانم است. اگر قبل از شروع هر كاري از خودتان بپرسيد كه اين كار چه خدمتي را مي‌تواند به مردم انجام دهد، مطمئن باشيد كه ثروت كاملا غيرمنتظره به سمت شما جذب مي‌شود آن هم به وفور. وقتي به ديگران عشق هديه مي‌دهيد و مي‌توانيد لبخند بر لب‌شان بياوريد اين لبخند و رضايت آدم‌ها، انعكاسي از انرژي‌هاي خوب را به زندگي‌تان وارد مي‌كند و به‌دنبال آن به هر چيزي كه رويايش را داريد مي‌رسيد اما يك موضوعي را بايد يادتان باشد و آن اين است هويت و شخصيت شما هيچ تغييري با ثروت نمي‌كند. شايد الان كفش‌هاي گران‌قيمت‌تري به پا دارم اما پاهايم همچنان روي زمين است و هيچ تغييري در ذات من به‌وجود نيامده است.



تو نبايد جان بكني

كارشناس امور مالي و مربي شركت‌هاي سهامي

 همه ما در دوران كودكي تحت‌تاثير آموزه‌ها و باورهايي هستيم كه زندگي‌مان را تا مدت زيادي تحت‌تاثير قرار مي‌دهد و جمله‌اي كه زندگي مرا هم را تا 30 سالگي تحت‌تاثير قرار داد، اين بود:« براي به دست آوردن ثروت بايد جان كند تا جايي كه هيچ انرژي از تو به جا نخواهد ماند» و من هم عادت كرده بودم براي به دست آوردن هر چيزي خودم را به كشتن بدهم تا اين‌كه با تغيير اين جمله به «پول را مي‌شود به راحتي به دست آورد» معجزه‌اي را در زمينه دارايي‌هايم به‌وجود آوردم. البته اين خيلي هم كار آساني نيست و تا مدتي آن‌قدر ذهن منطقي‌تان شما را با «نمي‌تواني» يا «غيرممكن است» محاصره مي‌كند كه گاهي ممكن است مغز سرتان سوت بكشد. شايد به خودت بگويي يك دروغ بزرگ را تكرار مي‌كني اما همين دروغ بزرگ بعد از مدتي حقيقت زندگي مالي‌تان خواهد شد. نكته ديگر در مورد كسب ثروت قانون «بخشيدن است». من وقتي مي‌بخشم اين انرژي را دريافت مي‌كنم كه « چون آدم دارايي هستم پس توانايي بخشش را هم دارم» و اين راز كوچك بخشيدن پل ثروتمندي‌تان خواهد شد.



ديگر پول مهم نيست

بنيانگذار شركت مايكروسافت و ثروتمندترين مرد جهان

سال 1986 نخستين سالي بود كه من توانسته بودم يك رايانه را از نزديك ببينم و به خاطر دبيرستان خاصي كه در آن درس مي‌خواندم امتياز آشنايي با چنين تكنولوژي بزرگي را پيدا كرده بودم، اما با اين حال هرگز روياي ثروتمند شدن نداشتم حتي بعد از تاسيس مايكروسافت چنين حسي به سراغم نيامده بود. وقتي كساني را مي‌ديدم كه ميلياردر بودند با خودم مي‌گفتم ثروتمند شدن حتما بايد چيز عجيبي باشد. من بدون اين‌كه به ثروت فكر كنم ثروت به سراغم آمد. شايد راز ثروتمندي من هم در همين نكته باشد. ثروت به‌دنبال من بود نه من به‌دنبال ثروت. ولي من هم مثل بقيه انسان‌ها مي‌توانم درك كنم كه با ميليون‌ها دلار چه كارهايي كه نمي‌شود كرد اما در اين مرحله از زندگي‌ام به جايي رسيده‌ام كه ديگر پول برايم اهميتي ندارد و به جرات مي‌توانم بگويم شما هم روزي به نقطه‌اي مي‌رسيد كه پول ديگر براي‌تان اهميتي ندارد.



آي كيوي مالي‌ات را بالا ببر

نويسنده و سخنران مشهور موفقيت

همه ما دوست داريم يكي از ميليونرهاي جهان شويم يا لااقل قدرت خريد چيزهاي دوست‌داشتني و گران‌قيمت را داشته باشيم اما در اين راه هيچ اقدامي نمي‌كنيم و حاضر نيستيم آموزش ببينيم. به‌نظر من اگر كسي بتواند نحوه به كارگيري پول را به درستي ياد بگيرد مي‌تواند بر آن مسلط شود، در غير اين صورت تنها خواندن جملات مثبت و عبارات تاكيدي براي دستيابي به ثروت كافي نيست و نتايج معقولانه‌اي به دست نخواهد آمد. بيشتر مردم به جاي اين‌كه روي راه‌هاي رسيدن به پول تمركز كنند بر خود ثروت تمركز مي‌كنند و اين كار بي‌فايده را آن‌قدر ادامه مي‌دهند كه بعد از مدتي تلاش بي‌ثمر به افسردگي دچار مي‌شوند. اگر افراد ياد بگيرند كه بيشتر بياموزند و نسبت به راه‌هايي كه براي كسب ثروت انتخاب مي‌كنند انعطاف‌پذيري داشته باشند، هرگز دچار شكست و سرخوردگي نمي‌شوند زيرا داشتن اطلاعات و آگاهي نسبت به هر موضوعي مي‌تواند نتايج فوق‌العاده‌اي را خلق كند.

چگونه در ميان جمع بهترين باشيم؟

چگونه در میان جمع بهترین باشیم؟

وارد يك مهماني مي‌شوي، همه مهمانان مشغول صحبت هستند، در ميان آن‌ها فردي ناآشنا توجهت را به‌خودش جلب مي‌كند كه تعدادي از دوستانت به دورش جمع شده‌اند و با دقت به صحبت‌هاي او گوش مي‌دهند. از روي كنجكاوي به آن‌ها نزديك مي‌شوي؛ مهمان ناآشنا لباس خيلي مجلل و آراسته‌اي به تن ندارد اما حتي براي تو كه او را نمي‌شناسي زيبا به‌نظر مي‌رسد. شما هم به بقيه ملحق مي‌شوي. بعد از اتمام مهماني هر كسي راجع به اين فرد صحبت مي‌كند. «گويي مهمان ناآشنا با يك جادو تقريبا همه را هيپنوتيزم كرده است.» اين جمله را با خودت مي‌گويي و آرزو مي‌كني كاش مي‌توانستي در نخستين برخورد آنقدر زيبا به‌نظر برسي.

سرتاپا گوش باش

آبراهام لينكلن يك جمله معروف دارد و آن اين است:« اگر زبانت را ببندي و ديگران در مورد حماقتت به ترديد بيفتند خيلي بهتر است از اينكه لب به زبان بگشايي و همه را به يقين برساني كه احمقي.» براي زيبا بودن نيازي نيست كه كلمات قصار به كار ببريد و مدام حرف بزنيد. هرچقدر بيشتر به ديگران گوش دهيد و حرف‌هاي‌شان را درك كنيد آن‌ها بيشتر دوست‌تان خواهند داشت. هرگز ميان صحبت كسي نپريد يا خود را بي‌علاقه نشان ندهيد، در طول صحبت خود را نخارانيد _حتي اگر ضروري بود_ اين كار را نكنيد چون در غيراين صورت نه تنها زيبا نخواهيد بود بلكه مورد تنفر هم قرار خواهيد گرفت. مستقيم به چشمان مخاطب‌تان نگاه كرده و صحبت‌هايش را با پرسيدن سوال دنبال كنيد اما با همه اين اوصاف يادتان باشد نمي‌شود همه مردم را راضي نگه داشت و براي همه زيبا و محبوب بود.



با خودت روراست باش

آدم‌هايي كه از خودشان ديدگاهي ندارند و مدام نظرات‌شان را تغيير مي‌دهند نمي‌توانند محبوب باشند. براي اين‌كه اطرافيان‌تان بتوانند روي شما حساب كرده و شما را دوست داشته باشند، روشي را در زندگي انتخاب كنيد كه فقط مربوط به شخص خودتان باشد و از روي نظر ديگران تقليد نشده باشد. براي محبوب بودن اصلا لازم نيست به چيزي تظاهر كنيد كه نيستيد و تنها ژست يك شخص روشنفكر يا متفاوت را به‌خود بگيريد. آدم‌هاي زيبا خودشان را با همه ضعف‌هاي‌شان پذيرفته‌اند و از بروز نقص‌ها و اشتباهات‌شان هيچ ترسي ندارند. خودتان باشيد؛ اين كليد زيبا بودن شماست.



جادويي كه پشت زبان شما پنهان است

زيبا بودن فقط مربوط به آراستگي ظاهر و لباس‌هاي مارك‌دار شما نيست هرچند در نگاه اول ممكن است توجه خيلي‌ها را به‌خودتان جلب كنيد اما اگر نتوانيد از عهده مهارت‌هاي ديگر زيبايي بربياييد، نمي‌شود به شما لقب يك آدم زيبا را داد. درخشيدن در يك جمع دوستانه يا در محيطي كه در آن كار مي‌كنيد به عوامل مختلفي بستگي دارد كه مهم‌ترين آن نحوه صحبت كردن شماست. حتما شما هم افرادي را مي‌شناسيد كه با وجود اين‌كه ظاهر زيبايي ندارند به‌عنوان يك شخصيت دوست‌داشتني و زيبا شناخته شده‌اند. به نحوه صحبت كردن آن‌ها دقت كنيد. چه چيز متفاوتي را در آن مي‌بينيد؟ اين دسته از افراد حال چه آگاهانه يا ناآگاهانه هنگام صحبت سرعت مناسبي را براي بيان گفته‌هاي‌شان به كار مي‌برند. آن‌ها نه خيلي تند صحبت مي‌كنند و نه خيلي آرام كه ديگران را كلافه كنند. تن صداي اين افراد گرم و محكم است و حتي اعتماد به نفس را مي‌شود به‌خوبي از روي نحوه به زبان آوردن جملات‌شان حس كرد. علاوه بر اين، آن‌ها از يك جادوي كوچك ديگر هم استفاده مي‌كنند. لبخند! اين همان چيزي است كه تاثير خيلي خوبي را روي مخاطب مي‌گذارد. ممكن است شما اطلاعات عمومي بالايي داشته باشيد اما موقع بيان كردن آن به تن صدا و سرعت بيان آن توجه نداشته باشيد. در اين شرايط مخاطب شما در طول صحبت يا با دست‌هايش بازي مي‌كند يا به جايي ديگر نگاه مي‌كند. اين همان لحظه‌اي است كه بايد ساكت شويد و ديگر صحبت نكنيد متاسفيم اما شما در جذب مخاطب‌تان شكست خورده‌ايد.



نقش پادري را بازي نكن

فكر مي‌كنيد چرا آدم‌هايي كه بيشترين فداكاري و دلسوزي را در حق ديگران مي‌كنند و حتي در اين راه از خواسته‌هاي خود مي‌گذرند نمي‌توانند به اندازه افرادي كه چنين روشي را در زندگي ندارند، محبوب‌تر باشند؟ براي اين‌كه محبوب و زيبا باشيد هرگز نقش پادري را به‌عهده نگيريد تا ديگران از روي‌تان رد شده و لگدمال‌تان كنند. سعي نكنيد خودتان را به خاطر ديگران قرباني كنيد. خواسته‌ها و نيازهاي‌تان را با جرات بيان كنيد تا ديگران هم شما را جدي بگيرند.

خیالپردازی جنسی و مشکلات آن  

خیالپردازی جنسی و مشکلات آن

همه انسانها در وجودشان کم و بیش، به خیالپردازی جنسی فکر می کنند که در واقع همان بروز احساسات و شهوت طبیعی نهفته در وجود هر انسان است. درجه ی آن بستگی به سن، جنیس، قدرت تخیّل و سابقه ی رابطه ی جنسی هر فرد دارد. هر کسی به نوعی در تخیّلات، در حین نزدیکی به این توّهمات و رویاها می پردازد.

 

بعضی در سکس یک رویه ثابت را پیش گرفته و تا آخر همانطور می مانند، و در مقابل برخی، دائماً به چگونگی و زیباتر بودن این رابطه فکر می کنند و در خیالات خود به دنبال لذّتی جدید و تنوع بیشتر در نزدیکی می پردازند. حرکات متنوع  و شهوت در یک نزدیکی، نه تنها هیجان سکس را بالا می برد، بلکه باعث برقراری صمیمیت بیشتری در زندگی زناشویی نیز می شود.

 

فواید خیالپردازی جنسی:

کاهش استرس، نگرانی و اضطراب

افزایش هیجانات طی سکس

تنوع در روش و چگونگی نزدیکی در زندگی زناشویی

  

سکس خیالی چیست؟

خیالپردازی جنسی در ضمیر ناخودآگاه ما شکل می گیرد، قدرت تخیّل سکس، رابطه ی مستقیم با میزان شهوت هر شخص دارد که در زنان این امر بیشتر است.

بیشتر زنان طی یک سکس خیالی، ارضاء می شوند و به آرامش درونی می رسند.

رویای سکس و میل به نزدیکی، برخواسته از حالات درونی ماست، بطوری که گاهی آنقدر فکر و ذهن ما درگیر می کند که خود سبب مشکلات درونی و روحی می شود، در این حالت اگر این شهوت و هوس ارضاء نشود، موجب استرس و پریشانی و نهایتاً احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس در شخص خواهد شد.

 

آیا رویاپردازی در مورد سکس ضرر دارد؟

متأسفانه اگر در این خیالات از حدود خود خارج شده و فراتر رویم، سبب بروز مشکلاتی ناخواسته می شود، بطور مثال، یک مرد آنقدر غرق در هوس و میل جنسی می شود که حتّی دوست دارد با همجنس خود ارتباط داشته باشد، در مورد زن نیز همین طور، تمایل به برقراری ارتباط با یک زن دارد که متأسفانه نهایتاً تنها با  همجنس بازی ارضاء می شوند. یا زنی متأهل آنقدر شهوت جنسی او بالاست که ناخودآگاه به سکس با کسی غیر از شوهر خود فکر می کند، که در نتیجه ی آن دائماً عذاب وجدان دارد که با این میل، به شوهر خود خیانت می کند. می بینید در صورت عدم کنترل این شهوت و سکس خیالی، باعث ایجاد وضعیتی می شود که شخص ناخودآگاه گرفتار عذاب وجدان و گناه می شود. به مرور زمان وی، خود را موجودی منحرف و بی مصرف در اجتماع می بیند. این افکار تبدیل به عقده های روحی می شود که ناخواسته با احساس حقارت، موجب اختلافاتی در روابط اجتماعی و زناشویی وی می شود.

 

چطور می شود این حس را کنترل کرد؟

 

1- به منشاء و عمق این حس آگاه شوید

این خود شما هستید که می توانید تشخیص دهید، آیا این هوس و شهوت، تنها به دلیل زیاده روی میل درونی شما ایجاد شده است یا فقط یک میل ذاتی و مفید برای تقویت و لذّت بیشتر از سکس است. این توّهمات، خیال و هوس درباره ی سکس درون هر انسان، طبیعیست، بنابراین از وجود آن در ذهن خود احساس شرم و خجالت نکنید. اگر این افکار، موجب آزردگی خاطرتان شده است، بهتر است در درون خود جستجو کنید و عامل آن را پیدا کنید، بطور مثال، آیا قبلاً سکسی ناموفق یا آزار جنسی داشتید؟ در این صورت جهت فکر و رویای شما در سکس بسوی خلاف پیش می رود و منجر به معضلات جنسی خواهد شد.

 

2-  میل و هوس جنسی خود را قبول کنید

اینکه بخواهید دست از این رویاپردازی و هوس بردارید، چاره ی کار نیست، بلکه این فراموشی ظاهری موجب ایجاد استرس و اضطراب های درونی می گردد، بدانید و پبذیرید که بیشتر مردم اطراف شما هم این حس و شهوت و رویاپردازی را دارند و بیشترشان هم فردی منحرف و فاسد در اجتماع، نیستند!

 

3- افراط نکنید و قدرت تصوّر صحیح و بهتری را در ذهن خود پرورش دهید.

بهتر است در حین این رویا به روابطی معقول و طبیعی فکر کنید نه به روابط یا حالاتی که ممکن است به جسم یا روح شما لطمه وارد کند. بهتر است به یک سکس زیبا و دلنشینی که قبلاً تجربه کردید فکر کنید و از آن لذّت ببرید.

به رویایی فکر کنید که دست یافتنی و واقعی باشد نه خیالی، در غیر اینصورت به دلیل عدم دسترسی و ارضاء در آن رویا، استرس و اضطراب تمام وجود شما را در برمی گیرد، اگر تا کنون این اشتباه را کرده اید، می توانید با ورزشی منظّم و اصلاح هوسهای خود به رویاهایی واقعی، از پریشانی و عقده های حقارت درونی رهایی یابید. سعی کنید در خیالاتتان خود واقعیتان باشید نه اینکه در نقش یک شخصیت خارجی دیگر باشید  و خود را جای او بگذارید!

 

4- شاید مجبورید این حس را خاموش کنید!

اگر می بینید که نمی توانید سکس خیالی و میل جنسی خود را کنترل کرده، یا با روشی افراطی پیش می روید، بهتر است بجای این کار به سکس عملی بپردازید تا در حین آن شاید بخشی از رویاهای شما و شهوت شما ارضاء شود. به این صورت تمام عقده و انرژی خود را صرف یک سکس حقیقی و واقعی کرده اید نه خیالات واهی.  

البته کنترل این حس، نیاز به زمان و اراده شما دارد، امّا همواره به یاد داشته باشید که اگر این حسّ خیال پردازی سکس را در جهت غیر افراطی و واقعی پیش ببرید، خود سبب احساس خوشنودی و آرامش درونی می شود و به این صورت از این تصوّرات خیالی و بکارگیری آن در سکس واقعی، نهایت لذّت را می برید.

 

چگونه در حضور دیگران تمرکز کنیم؟

در سالیان متمادی، با مشتری های زیاد و در ادارات فراوانی کار کرده ام. مخصوصا در یک پروژه کاری، به همراه تیمی متشکل از هشتاد نفر برای تهیه یک برنامه گردهم آمده بودیم. در چنین محیطی، تمرکز کردن بسیار مشکل بود. این روزها بر روی پروژه های کوچک تری کار می کنم اما هنوز عوامل زیادی تمرکزم را هنگام کار کردن برهم می زنند. به راستی برای کاهش این عوامل حواس پرستی چه باید کرد؟


برای شما فهرستی از 18 روش برای تمرکز هنگام کار کردن تدارک دیده ام:

1 – برای روزهای خود برنامه ریزی کرده و فهرستی از کارهای روزانه خود تهیه کنید. هیچ چیز مانند لیست برنامه کاری، نمی تواند ذهن شما را متمرکز کند. وقتی کارهای روزانه خود را فهرست وار می نویسید و آن را در کنار خود قرار می دهید، این فهرست مرتبا به شما یادآوری می کند که باید چه کاری را انجام دهید و شما از مسیر اصلی منحرف نخواهید شد.

2 – اختصاص دادن وقت به همکارانتان موجب حواس پرستی شما می شود. در یک اداره شلوغ، افراد مرتبا در حال رفت و آمد و گفت و گو هستند. اگر شما یکی از اعضای یک تیم کاری هستید مرتبا باید با شما در ارتباط باشند. برای گفت و گو با سایرین، زمان مناسبی را اختصاص دهید. به جای این که هر 10 دقیقه یک بار کسی کنار میز شما بایستد و از شما سوال کند، زمانی را مثلا بین ساعت 2 تا 4 بعدازظهر به این کار اختصاص دهید. به این ترتیب در سایر اوقات، شما تنها مشغول کار خود خواهید بود.

3 – از بسته بندی زمان استفاده کنید. بدین ترتیب که به جای تمام کردن یک باره کارها، برای مدت زمان های محدودی مثلا نیم ساعت بر روی آن کار کنید. در طول این مدت زمان مشخص، یا کار به اتمام می رسد و یا بقیه آن به زمان دیگری موکول می شود. روز دیگر، دوباره بخشی از آن پروژه کاری را به دست بگیرید. به این ترتیب، کار شما همیشه برایتان تازگی دارد و تمام اوقت کاری شما را پر می کند.


4 – برای ایمیل های خود فیلتر بگذارید. اگر کار شما به نحوی است که باید زمان زیادی را صرف برنامه ریزی و برقراری ارتباط از راه کامپیوتر بکنید، باید طبق معمول ایمیل های خود را چک کنید. از برنامه هایی استافده کنید که بتوانید ایمیل های مشتریان خود را براساس اهمیت و فوریت آنها دسته بندی و فیلتر کنید. بدین ترتیب به جای این که هر روز با صدها ایمیل خوانده نشده رو به رو شوید، ایمیل های خود را به صورت طبقه بندی شده و براساس نوع پروژه، اولویت و متن ارسالی خواهید داشت.

5 – همان اول صبح، پیغام های و ایمیل های شخصی خود را چک نکنید. این کار موجب حواس پرتی شما می شود. مخصوصا اگر این پیغام ها حاوی مطالب سرگرم کننده، طنز یا فیلم باشند. اگر مراقب نباشید، ممکن است به این ترتیب ساعت ها وقت خود را هدر دهید. به جای این که به محض ورود، ایمیل های خود را چک کنید، مستقیما کار خود را آغازک نید. این روش شما را برای شروع یک روز کاری آماده می کند. پیغام های خود را پس از انجام مقادیری از کارهایتان، چک کنید. همچنین اگر نمی خواهید روند مکالمه از طریق ایمیل ادامه پیدا کند، تا پایان ساعت کاری به ایمیل های شخصی خود پاسخ ندهید.

6 – اگر در اینترنت از برنامه های چت و گفت و گو استفاده می کنید، وضعیتی را انتخاب کنید تا در مقابل نام شما نشانداده شود که مشغول کار هستید. دوستان و همکاران شما به این موضوع احترام خواهند گذاشت و به هنگام بیکاری شما به سراغتان می آیند.

7 – به موسیقی (از نوع مناسب آن) گوش کنید. موسیقی روشی فوق العاده برای برقراری آرامش هنگام کار کردن است. به علاوه، موسیقی موجب شنیده نشدن سر و صداهای مزاحم (مثل پرینتر) می شود. اما مراقب باشید بسته به علایق و اولویت های شخصی شما، بعضی از انواع موسیقی برای بالابردن بازده کار، اصلا مفید نیستند. مثلا من شخصا نمی توانم به موسیقی هایی که در آن ها از کلمات فراوانی استفاده شده گوش کنم زیرا تمرکز فکری مرا بر هم می زند.

8 – از هدفون استفاده کنید. بعضی افراد ترجیح می دهند در سکوت مطلق کار کنند. البته این مورد بستگی به نوع کار شما دارد. اگر مشغول برنامه نویسی یا کارهای محاسباتی هستید، وجود صدای کوبنده موسیقی در گوش شما اصلا راه خوبی برای تمرکز نیست. با هدفون یا وسایلی نظیر آنها گوش خود را کاملا ببندید تا سروصدای بیرون، مزاحم شما نباشد.

9 – یک بطری آب به همراه خود داشته باشید. نوشیدن آب از هر نظر برای سلامتی لازم است. به جای این که هر ساعت با یک لیوان به سراغ آب سردکن بروید، در ابتدای روز یک بطری آب در کنار دست خود قرار دهید. این روش اولا موجب می شود که کار شما مرتبا به واسطه رفت و آمد برای نوشیدن آب متوقف نشود و ثانیا سرگرم گفت و گو با همکاران خود در اطراف آب سردکن نمی شوید.


10 – برای انجام دادن کارهای تکراری و کسل کننده بهترین زمان را انتخاب کنید. صرف نظر از این که، چقدر از انجام کارهای کسل کننده طفره می روید، باید با آنها رو به رو شوید. به نظر من باید در طول روز زمانی را به انجام چنین کارهایی اختصاص دهید. به عنوان مثال، من در ابتدای روز بیشترین میزان هشیاری را دارم. پس باید این زمان را به کارهایی اختصاص دهم که بیشتر از سایرین، انرژی و نیروی مغز را به کار می گیرند. کار کردن بر روی پروژه ها در چنین زمانی بهتر از موکول کردن آنها به آخرین ساعات کاری و به هنگام اوج خستگی است.

11 – ناهار خود را سر میز کار صرف کنید. توصیه نمی کنم که هر روز این کار را انجام دهید. اما اگر واقعا باید تمرکز داشته باشید و مهلت شما اندک است، صرف ناهار بر روی میز کار به شما کمک می کند. یک ساعت وقت ناهار می تواند تمام تمرکز شما را بر روی کاری که از صبح آغاز کرده اید، برهم بزند. من وقتی سر میز کار خود ناهار می خورم، زمان کمتری را صرف ناهار می کنم و همزمان می توانم کار خود را نیز انجام دهم. پس از ناهار هم بلافاصله به کارم ادامه می دهم.

12 – زیاد با تلفن صحبت نکنید. اکثر ما می توانیم (یا حداقل سعی می کنیم) زندگی شخصی خود را از مسایل کاری متمایز کنیم. فکر می کنم همه ما با این مساله موافق هستیم که تا حد ممکن مسایل شخصی نباید مزاحم اوقات کاری ما شوند و برعکس. هنگام کارکردن مدت زمان پرداختن به مسایل شخصی را محدود کنید زیرا منجر به حواس پرستی و از بین رفتن انگیزه شما برای انجام کار می شود. به عنوان مثال، هنگام کار به تعطیلات آخر هفته و گردش به همراه خانواده فکر نکنید.

13 – میز کار خود را تمیز و مرتب کنید. میز کار عده ای از شما ممکن است کاملا بی نظم باشد. این مساله اشکالی ندارد به شرط این که مجبور نباشید برای پیداکردن چیزی که لازم دارید همه جا را بگردید. در غیر این صورت، باید میز کار خود را مرتب کنید. این بدین معنا نیست که میز خود را از لوازم موردنیاز خود خالی کنید، بلکه باید کاغذهای خود را به صورت مرتب دسته بندی کرده و در پوشه مخصوص خود قرار دهید. این روش موجب می شود همه وسایل موردنیاز به آسانی در دسترس شما باشند. به عنوان مثال، اگر بخواهید چیزی بنویسید، قلم و کاغذ در کنار هم به آسانی در اختیار شما هستند.

14 – از یک صندلی مناسب استفاده کنید. اگر مجبور هستید ساعت ها پشت میز بنشینید، داشتن یک صندلی مناسب، مفید است. با وجود داشتن گردن درد و کمردرد ناشی از نشستن، تمرکز کردن بسیار مشکل است. یک صندلی خوب، این مشکل را برطرف می کند و به شما اجازه می دهد که بدون نیاز به استراحت و یا وجود خستگی جسمی، مدت طولانی به کار خود ادامه دهید.

15 – در کامپیوتر خود از فایل های میانبر (Shortcut) استفاده کنید. اگر می دانید که در روز باید به یک فایل خاص چندین بار سر بزنید، بهتر است راه میانبری برای دسترسی به آن ایجاد کنید. به عنوان مثال، اگر یک پروژه کاری مرتبا باید در دسترس شما باشد، برای آن یک Shortcut درست کنید تا به جای جست و جو در فایل های متعدد، با یک کلیک وارد آن شوید.

16 – هنگام استفاده از کامپیوتر، پنجره های غیرضروری را ببندید. برای این که مجبور نباشید مدت زمان طولانی دنبال صفحه موردنظر خود بگردید، فقط پنجره هایی را باز نگه دارید که مورد نیاز شما هستند. بقیه پنجره ها را ببندید. به عنوان مثال، اگر کار خود را بر روی یک پنجره به اتمام رسانده اید، دلیلی وجود ندارد که آن را هم چنان باز نگه دارید.

17 – مدت زمان جست و جو در اینترنت، سایت های خبری و وبلاگ ها را محدود کنید. تصور نمی کنم لازم باشد در این باره توضیح دهم. در اینترنت، سایت های فراوانی هستند که ارزش سرزدن و مطالعه را دارند اما آنها در حقیقت شما را از کاری که باید انجام دهید دور می کنند. در طول ساعات کاری، کمتر به سراغ اینترنت بروید. اگر واقعا این کار لازم است، کمی از وقت ناهار خود را صرف این کار کنید.

18 – گاهی طرز فکر خود را تغییر داده و به کار خود به چشم یک سرگرمی نگاه کنید. برای من تمرکزکردن بر روی مسایلی که به طور طبیعی به آنها علاقه مند نیستم، دشوار است. در اکثر مواقع نمی توانم هیچ کاری در این رابطه انجام دهم. اما متوجه این حقیقت باشید که برداشت شما از کار چیزی است که تحت تسلط و کنترل شماست. به عنوان آخرین توصیه، پیشنهاد می کنم که گاهی کار خود را به صورت یک سرگرمی درآورید. یک ذهن غیرمتمرکز یک ذهن جنگنده و مبارز نیست.

آیا شما فرد کمال گرایی هستید؟

آیا احساس می کنید کارهایی که به اتمام رسانده اید به اندازه کافی خوب نیستند؟ آیا نوشتن مقالات و طرح ها را با هدف انجام دقیق آنها به تعویق می اندازید؟ آیا احساس می کنید که کارها را باید صددرصد درست انجام دهید و در غیر این صورت فردی متوسط و یا حتی بازنده هستید؟ اگر چنین باشد در آن صورت شما به جای حرکت در مسیر موفقیت سعی در کامل بودن دارید.

کمال گرایی به افکار و رفتارهای خود تخریب گرانه ای اشاره می کند که هدف آنها نیل به اهداف به شدت افراطی و غیرواقع گرایانه است. 

در جامعه امروزی، به اشتباه کمال گرایی چیزی مطلوب و حتی لازم برای موفقیت در نظر گرفته می شود. به هر حال مطالعات اخیر نشان می دهند که نگرش کمال گرایانه موجب اخلال در موفقیت می شود. آرزوی کامل بودن هم احساس رضایت از خودتان را از شما می گیرد و هم شما را بیش از کسانی که اهداف واقع گرایانه تری دارند در معرض ناکامی قرار می دهد.


علل کمال گرایی
اگر شما فردی کمال گرا باشید، احتمالا در کودکی یاد گرفته اید که دیگران با توجه به میزان کارآیی شما در انجام کارها به شما بها می دهند در نتیجه احتمالا شما یاد گرفته اید، فقط بر پایه میزان پاذیرش دیگران به خود بها دهید. بنابراین عزت نفس شما، براساس معیارهای خارجی، پایه ریزی شده است. این امر می تواند شما را نسبت به نقطه نظرها و انتقادات دیگران، آسیب پذیر و به شدت حساس سازد. تلاش برای حمایت از خودتان و رهایی از اینگونه انتقادات، سبب می گردد کاملبودن را تنها راه دفاع از خود بدانید، بعضی از احساسات، افکار و باورهای منفی ذیل، احتمالا با کمال گرایی مرتبط هستند:

* ترس از بازنده بودن: افراد کمال گرا، غالبا شکست در رسیدن به هدف هایشان را با از دست دادن ارزش و بهای شخصی مساوی می دانند.

* ترس از اشتباه کردن:  افراد کمال گرا، غالبا اشتباه را مساوی با شکست می دانند. موضع آنها در زندگی، حول و حوش اجتناب از اشتباه است و به همین دلیل در بسیاری مواقع فرصت های یادیگری و ارتقاء را از دست می دهند.

* ترس از نارضایتی: افراد کمال گرا درصورتی که دیگران شاهد نقایص یا معایب کارشان باشند، غالبا به دلیل ترس از عدم پذیرش از سوی آنان، دچار وحشت می گردند. تلاش برای کامل بودن درواقع روشی جهت حمایت گرفتن از دیگران به جای انتقاد، طردشدن یا نارضایتی می باشد.

* همه یا هیچ پنداری: افراد کمال گرا، به ندرت بر این باورند که درصورت به پایان رسانیدن یک کار، به طور متوسط، هنوز با ارزش هستند افراد کمال گرا، در دیدن دورنمای موقعیت ها دچار مشکل هستند برای مثال، دانش آموزی که همیشه نمره 20 داشته، درصورت گرفتن نمره 18 بر این باور است که «من یک بازنده کامل هستم».

* تاکید بسیار بر روی «بایدها»: زندگی افراد کمال گرا، غالبا براساس لیست پایان ناپذیری از «بایدها» بنا شده است، که با قوانین خشکی هدایت زندگی آنها را به خدمت گرفته است. افراد کمال گرا با داشتن چنین تاکیدهایی بر روی «بایدها» به ندرت بر روی خواسته ها و آرزوهای خود حساب می کنند.


دور معیوب در روند کمال گرایی
نگرش کمال گرایانه، یک دور معیوب را به وجود می  آورد. افراد کمال گرا، نخست مجموعه ای از اهداف غیرقابل دسترس را ردیف می کنند. در گام بعدی در رسیدن به این اهداف شکست می خورند، زیرا دسترسی به آن اهداف غیرممکن می باشد. در گام بعدی، زیر فشار میل به کمال و ناکامی های مزمن ناشی از آن، خلاقیت و کارآمدی آنها کاهش می یابد و بالاخره این روند، افراد کمال گرا را به انتقاد از خود و سرزنش خود هدایت می کند که نتیجه این روند نیز عزت نفس پایین می باشد. این مسائل، احتمالا اضطراب و افسردگی به همراه می آورد. در این موقعیت، افراد کمال گرا به طور کامل از اهداف خود صرف نظر می کنند و اهدادف متفاوت غیرواقعی دیگری برمی گزینند با این اندیشه که «در این لحظه، تنها، اگر سخت تر کار کنم، موفق خواهم شد». چنین افکاری، مجددا منجر به یک دور کاملا معیوب می گردد. چنین دور معیوبی، با نگاهی به نحوه روابط بین فردی افراد کمال گرا، می تواند بهتر، قابل تشریح باشد. افراد کمال گرا معمولا عدم پذیرش و طردشدن از سوی دیگران را پیش بینی و از آن می ترسند. با این ترس، آنها در مقابل انتقاد دیگران حالت دفاعی به خود می گیرند و از این طریق دیگران را ناکام و از خود دور می سازند. کمال گراها بدون اینکه متوجه این موضوع باشند، معیارهای به شدت غیرواقع گرای خود را از دیگران نیز انتظار داشته و درنتیجه نسبت به دیگران متوقع و منتقد می گردند. درنهایت، ممکن است، افراد کمال گرا، به دیگران اجازه ندهند که شاهد اشتباهاتشان باشند. آنها این نکته را درنظر نمی گیرند که خود افشای این فرصت را به آنها می دهد که دیگران به چشم یک انسان به آنها نگاه کرده و دوستشان بدارند. به دلیل وجود این دور معیوب، افراد کمال گرا، غالبا در داشتن روابط نزدیک با افراد دچار مشکل هستند و به همین خاطر رضایت کمتری از روابط بین فردی خود دارند.

کمال گرایی نه، پشتکار آری!
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار، با فرایند خود تخریب گر کمال گرایی کاملا تفاوت دارد. تلاش سام و سازنده منجر به انتخاب اهداف بر پایه خواسته های شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی، می گردد. اهداف این افراد، همیشه تنها یک قدم از آنچه همان زمان به پایان برده اند، فراتر است. به عبارتی اهداف آنها، واقعی، خودجوش و ذاتا قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر درمورد نتیجه پایانی آن لذت می برند. وقتی این افراد با تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه می شوند، واکنش های آنها عموما، به موقعیت ویژه موجود محدود می شود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمی دهند.


چگونه از کمال گرایی رهایی بیابیم؟
اولین گام در تغییر نگرش های کمال گرایانه به سوی تلاش های سالم، شناخت آن و داشتن عدم رضایت از کمال گرایی است. تمایل به بی نقص بودن یک خطای بزرگ است. گام بعدی چالش با افکار و رفتارهای خود تخریب گرانه ای است که بی نقص گرایی را تغذیه می کند. احتمالا، برخی از راهکارهای زیر می توانند کمک کننده باشند:

-اهداف واقعی و قابل دسترس را بر پایه خواسته های شخصی، نیازها و عملکردهای قبلی خود همانگ نمایید. این امر شما را قادر خواهد ساخت، تا به خواسته ای خود برسید و نیز احساس ارزشمندی شما را افزایش خواهد داد.

-اهداف بعدی را به ترتیب ارزش آنها مرتب نمایید. به محض آنکه به یک هدف می رسید، هدف بعدی را به ترتیب ارزش آنها مرتب نمایید. به محض آنکه به یک هدف می رسید، هدف بعدی را یک سطح فراتر از سطح قابل عملکردتان، تعیین نمایید.

-با معیارهای خودتان برای رسیدن به موفقیت تلاش کنید. هرگونه فعالیت و هدفی را که انتخاب می کنید، با 100درصد، 90درصد، 80درصد یا حتی 60درصد موفقیت بپذیرید. این امر به شما کمک خواهد کرد، تشخیص دهید که کامل نبودن شما به معنی پایان دنیا نیست.

-طی مراحل انجام کار در یک فعالیت تنها بر روی نتیجه پایان کار تمرکز نکنید. موفقیت خود را تنها براساس اینکه چه چیزی را به پایان رسانده یاد، ارزیابی نکنید بلکه به این مسئله نیز بها دهید که انجام این کار چقدر موجب احساس لذت در شما شده است. به این موضوع دقت کنید که، مراحل به انجام رسانیدن یک هدف نیز می تواند ارزشمند باشد.

-احساس اضطراب و افسردگی را همچون فرصتی جهت ارزیابی خویش مغتنم شمارید و با خود این پرسش را مطرح سازید که «آیا انتظارات غیرممکن مرا در چنین وضعیتی قرار داده است؟»

-با طرح سوالاتی از خود مانند: از چه چیزی در هراسم؟ بدترین چیزیکه ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ سود و زیان این طرز تفکر برای من چیست؟ با ترسی که در پشت کمال گرایی شما نهفته است رویارو شوید.

-به این نکته دقت کنید که بسیاری از کارهای مثبت تنها با اشتباه کردن، قابل یادیگری هستند. به طور مشخص به آخرین اشتباه خود فکر کرده و عبرت هایی را که از آن گرفته اید، برای خود فهرست کنید.

-از تفکر همه یا هیچ در ارتباط با اهدافتان اجتناب کنید. بیاموزید که بین کارهایی که اولویت زیادی برای شما دارند و کارهایی که اهمیت کمتری دارند، تفاوت بگذارید و نسبت به کارهایی که اهمیت کمتری دارند؛ تلاش کمتری داشته باشید. بدین منظور فهرستی از کارهای جاری زندگی خود و نقش هایی که در زندگی دارید تهیه و آنها را بر حسب اولویت مرتب کنید. برای مثال تحصیل، کار، نواختن یک ساز، رسیدگی به امور زندگی و... سپس مواردی را که در اولویت (1) و (2) هستند با هدف عملکرد عالی و نه کامل و سایر موارد را با هدف عملکرد بسیار خوب، خوب و... مدیریت کرده و از خود بپذیرید. لازم نیست در همه کارها عالی باشید. گاهی خوب بودن در بعضی کارها کافی است، بی نقص گرایی و کامل بودن تنها یک خواسته غیرواقعی است، فراموشش کنید و بر حسب اهمیت و اولویت کارهایتان عالی، بسیار خوب، خوب، متوسط عمل کنید.

وقتی این پیشنهادات را به کار بندید، احتمالا تشخیص می دهید که کمال گرایی در زندگی شما، مسئله ای مفید، ضروری و موثر نیست. در صورتی که خود را فرد کمال گرایی می دانید، گامی برای تغییر بردارید. کمال گرایی به نفع شما نیست، پشتکار سازنده را جایگزین آن کنید. چنانچه خودتان قادر به این تغییر نیستید از مشاوران مربوطه کمک بگیرید.